تعداد قابلتوجهی از شرکتها در مسیر رشد و توسعهشان به گزینه “راهاندازی یک شرکت هلدینگ” فکر میکنند و به پیکربندی مجدد فعالیتهایشان در قالب گروههای کسبوکار و شرکتهای هلدینگ میپردازند. واقعیت این است که الگوی هلدینگی یک گزینه از میان مجموعه گزینههای در دسترس شرکتهاست، اما اقبال صاحبان کسبوکار و پیروی از یک مُد سبب شده که این گزینه گاه بهعنوان تنها راه در دسترس شرکتها مورد توجه قرار گیرد. نمود این وضعیت در فضای کسبوکار کشور هم بهراحتی قابل مشاهده است: انبوه شرکتهای هلدینگ و گروههای کسبوکار که بیقاعده، بیضابطه و بیدلیل شکل گرفتهاند و به شکل غیراقتصادی اداره و راهبری میشوند.
اصولاً انتخاب این گزینه و طراحی و راهاندازی هلدینگ کار سادهای بهشمار نمیآید. تاسیس و راهاندازی یک هلدینگ علاوه بر همه الزامات و اقتضائات حقوقی و قانونی، نیازمند درنظرگرفتن ملاحظات متعددی از حیث چگونگی سازماندهی و برقراری ارتباط میان اجزای متنوع هلدینگ است. بههمین دلیل چگونگی راه اندازی هلدینگ پرسش دشواری است و انرژی و تلاش و منابع زیادی را صرف خود میکند. اما با وجود همه اهمیت، دشواری و حساسیت چگونگی راه اندازی هلدینگ، ما با پرسش کلیدیتری هم مواجهیم: چرایی راه اندازی هلدینگ
چرا باید مجموعه کسبوکارهایمان را در قالب یک شرکت هلدینگ سازماندهی کنیم؟
زیربنای منطقمان در راه اندازی هلدینگ چیست؟
چرا هلدینگ برایمان مناسب است؟ آیا گزینه و الگوی پیکربندی دیگری در دسترس نداریم؟
اینها فقط چند نمونه از گزارههایی هستند که چرایی راه اندازی هلدینگ را نشانه میروند و پاسخ بدانها، قبل از آنکه بخواهیم به چگونگی راه اندازی هلدینگ فکر کنیم، ضرورت دارند. شاید برای پرداختن به این چرایی بد نباشد در ابتدا به این طیف متنوع اشاره کنم:
- Multi-business Firm
- Business Group
- Corporation
- Integrated Company
- Parent Company
- Conglomerate
- Financial Holding
- Investment Company
آنچه در ایران رخ داده است، ترجمه همه این الگوها بهشکل هلدینگ است که به شکل یک غلط مصطلح درآمده و توان پاسخگویی به پرسش درباره چرایی، چیستی و چگونگی اینگونه شرکتها را محدود میسازد. بااینحال، وقتی در این یادداشت به واژه هلدینگ اشاره میکنم، طیفی از همین قبیل شرکتها را مدنظر دارم و اگر تفاوتهای بنیادین و تاثیرگذاری میان این الگوها وجود داشته باشد، قطعاً به آن اشاره خواهم داشت.
پس دوباره به سروقت پرسش از چرایی برگردیم. اساساً راهاندازی شرکتهای هلدینگ با هدفهای متعدد، چندگانه و حتی متضاد همراه میشود؛ تصمیم میگیریم مجموعه کسبوکارهایمان را به شکل یک هلدینگ پیکربندی کنیم و برای این اقدام تحت تاثیر چنین محرکههایی قرار داریم:
کارایی و اثربخشی. شکلگیری برخی از شرکتهای هلدینگ ریشه در تلاش مدیران برای افزایش کارایی و اثربخشی مجموعه کسبوکارهایشان دارد. شرکتی که با هدف بهرهبرداری بهینه از ظرفیت خط تولیدی خود، اجزا و ایستگاههای کاری دارای هویت مستقل را به شکل شرکتهایی کوچکتر از شرکت اصلی از ساختار خود منفک میکند، یک نمونه از چنین رویکردی است. انتقال مالیاتها، استفاده از همافزایی یا تقویت فرهنگ بازارگرایانه جنبههای دیگری از این محرکه هستند.
پیامدهای رشد. تعدد شرکتها و کسبوکارها میتواند دلیلی برای احساس نیاز به وجود یک سازمان مرکزی حاکم بر مجموعه شرکتها باشد. این سازمان مرکزی هم مالکیت را بر عهده میگیرد و نوعی از تمرکز را پدید میآورد، و هم از پراکندگی ناشی از تعدد شرکتها جلوگیری میکند. کارآفرینانی که مدام دست به راهاندازی کسبوکارهای جدید میزنند، اغلب با این رویکرد به دنبال راه اندازی یک هلدینگ میروند.
راهبری رشد. بر خلاف مورد قبلی، گاه پیشدستی و واکنش فعالانه نسبت به رشد است که دلیلی بر پیدایش موجودیت مستقلی تحت عنوان هلدینگ میشود. از این نگاه، هلدینگ جهتگیریهای استراتژیک را تعیین میکند، طرحهای توسعه را در قالب شرکتهای جدید پیشبینی و راهاندازی میکند، و بر فرایند رشد در شرکتهای موجود نظارت دارد.
نظارت و کنترل. تصور میکنیم وجود چتری به نام هلدینگ میتواند امکان نظارت و کنترل بر مجموعه فعالیتهای شرکتها و کسبوکارهایمان را فراهم سازد. این چتر فراگیر برای اعمال نظارت میتواند سازوکارهایی نظیر نظام هیئتمدیرهای، حسابرسی داخلی، و ارائه خدمات متمرکز را مورد استفاده قرار دهد. این محرکه تقویتکننده و پشتیبان مفهوم حاکمیت شرکتی است.
چرایی راه اندازی هلدینگ ها محدود به این چهار مورد نیست؛ اما این موارد مهمترین دلایلی هستند که راه اندازی هلدینگ ها را با درنظرگرفتن معیارهای “اقتصادی و استراتژیک” توجیه میکنند. این را از یاد نبریم که ممکن است دلایلی غیراقتصادی و غیراستراتژیک (نظیر الزامات قانونی، اقتضائات خاص سهامدار، رفتارهای سیاسی، پوشش فعالیتهای مجرمانه، یا حتی پاک کردن رد پولهای کثیف!) نیز در پس شکلگیری و راهاندازی هلدینگهای بزرگ قرار داشته باشند! اما هر چه که هست، پاسخ به چرایی مقدم و ضروریتر از پاسخ به چگونگی راه اندازی هلدینگهاست و شرکتهایی که یافتن چرایی را دستکم بگیرند، در پاسخ به چیستی و چگونگی هم موفقیت قابلملاحظهای کسب نمیکنند.