طراحی هلدینگ : از مُد و شعار تا نیاز و عمل

طراحی شرکت هلدینگ هم سهل است و هم ممتنع؛ و به سبب شرایط خاص اقتصادی کشور روز به روز جذابیت بیشتری می‌یابد و تعداد بیشتری از شرکت‌ها و بنگاه‌های تجاری خواهان قدم گذاشتن در مسیر راه اندازی یک هلدینگ می‌شوند. اما این مسیر دردسرهای فراوانی هم به همراه دارد و به‌سادگی ثبت یک شرکت و نقل و انتقال سهام میان کسب‌وکارها نیست.

همان‌گونه که در جمله نخست اشاره کردم، طراحی هلدینگ یک اقدام سهل و ممتنع است و بی‌توجهی به ظرایف آن می‌تواند تهدیدهای متعددی برای بنگاه‌های تجاری به همراه داشته باشد. به‌طور کلی، بنگاه‌هایی که به دنبال شکل‌دهی یک هلدینگ هستند، باید پیش از هر اقدامی به “چیستی و چرایی” انتخاب این مسیر فکر کنند. شکل‌گیری یک هلدینگ معمولاً هزینه‌های مالیاتی سنگینی به‌همراه دارد؛ به‌لحاظ حقوقی ساختار کسب‌وکارهای موجود را تحت تاثیر قرار می‌دهد؛ نظام حساب‌داری و پردازش اطلاعات مالی متفاوتی را نسبت به بنگاه‌های تک‌کسب‌وکاره (به دلیل تلفیق صورت‌های مالی شرکت‌های زیرمجموعه) می‌طلبد؛ هزینه‌های سربار به‌ویژه با شکل‌گیری لایه‌های کارشناسی در سطح ستاد و لایه‌های مدیریتی در شرکت‌های تابعه را افزایش می‌دهد؛ و ثبات شکل‌گرفته در شرکت‌های موجود را برهم می‌زند. در نتیجه، نادیده‌گرفتن “چیستی و چرایی” راه اندازی هلدینگ می‌تواند پیامدهایی ناگوار را تحمیل کند.

با این‌حال، اقدام به طراحی و راه اندازی هلدینگ می‌تواند یک حرکت استراتژیک قلمداد شود اگر: فلسفه سرمایه‌گذاری و استراتژی مدیریت دارایی شفافی برای هلدینگ درنظر گرفته شود؛ سبد کسب‌وکارهای هلدینگ مورد ارزیابی عمیق قرار گیرد و بر مبنای استراتژی رشد بهینه‌سازی شود؛ معماری روابط میان ستاد و شرکت‌های تابعه در قالب استراتژی سرپرستی به انجام برسد؛ طراحی سازمان مناسبی برای به تعادل رساندن ساختار هلدینگ و شرکت‌های تابعه درنظر گرفته شود؛ و چارچوب نظارت و اعمال حاکمیت از سمت ستاد بر شرکت‌های تابعه شفاف و مستند گردد.

سال‌هاست که در جایگاه مشاور به بنگاه‌های تجاری که قصد راه‌اندازی هلدینگ را دارند، کمک می‌کنم و صورت‌مسئله طراحی هلدینگ پرتکرارترین موضوع فعالیتم در این سال‌ها بوده است. در انبوه تجربیاتم از مواجهه با این صورت‌مسئله به یک جمع‌بندی رسیده‌ام: فاصله میان حرف تا عمل در همان جلسه ابتدایی عیان می‌شود!

حرکت در مسیر شکل‌دهی به یک هلدینگ ابداً کار ساده‌ای نیست و انرژی، منابع و تعهد فراوانی را می‌طلبد. مدیران بنگاه‌هایی که افتخار همراهی‌شان در این مسیر را داشته‌ام، از همان ابتدا نسبت به خواسته‌شان از طراحی هلدینگ شفاف‌اند و هزینه‌های چنین انتخابی را پذیرفته‌اند. این هزینه‌ها فقط جنبه مالی ندارند؛ هزینه‌هایی نظیر جلب اعتماد سهام‌داران و مالکان شرکت، شکل‌دهی به یک هویت جدید، تغییر مدل ذهنی راهبران ارشد سازمان و ایجاد فرهنگ، فرایندها و ساختاری که از فعالیت در قالب یک هلدینگ حمایت کند اغلب سهم بیشتری نسبت به هزینه‌های مالی دارند. در سمت مقابل، برخی درخواست‌های مشاوره طراحی شرکت هلدینگ را پس از پایان جلسه نخست رد کرده‌ام! افزوده‌شدن پیشوند “هلدینگ” به ابتدای اسم شرکت نمی‌تواند معجزه کند و سازمانی که “چیستی و چرایی” شفاف و محکمی برای این تغییر را نداشته باشد، قادر به پذیرفتن هزینه‌های شکل‌دهی یک هلدینگ نیست.

همان‌گونه که اشاره کردم، شکل‌گیری هلدینگ برای بسیاری از صاحبان کسب‌وکار و مدیران بنگاه‌ها جذابیت یافته است. اما جذابیت عامل کافی نیست؛ ما به چیزی فراتر از جذابیت برای اتخاذ چنین تصمیماتی نیاز داریم؛ به چیزی از جنس فلسفه تصمیم، به “چیستی و چرایی“.