کافیست عبارتهایی مثل تجربه در زندگی یا بهترین تجربه را جستوجو کنید تا با انبوهی از لیستهایی روبهرو شوید که توسط آدمهایی با پیشینه و علایق مختلف نوشته شده است و فهرستی از کارها و تجربههایی را نشان میدهد که باید تا قبل از سی سالگی یا پنجاه سالگی یا هر سن نمادین دیگری انجام دهید. جستوجوی انگلیسی نتایج جالبتری هم به همراه دارد و میتوانید انبوهی از وبلاگها را پیدا کنید که بخشی از مطالبشان را به تشریح فهرست تجربههای نویسندگان اختصاص دادهاند یا حتی شبکههای اجتماعی را پیدا کنید که برای به اشتراک گذاشتن تجربههای کاربران طراحی شدهاند. قبلاً در یادداشتهایم به اهمیت کیفیت تجربهها در برابر کمیت تجربهها اشاره پرداختهام. در این یادداشت، به چند راه کسب تجربه اشاره میکنم که به سادگی میتوانند ما را در معرض تجربههای بیشتری قرار دهند و کیفیت تجربههایمان را افزایش دهند. اما قبل از آن، بهتر است به این پرسش پاسخ دوبارهای بدهم؛ چرا تجربهها مهمترین داشتههای ما هستند؟
چرا تجربه؟
سن شناسنامهای به خودیِ خود معنایی به جز طی تعداد روز معینی از هنگام تولد ندارد. در واقع، سن معیاری برای اندازهگیری “طول” زندگی ماست. آنچه زندگی را باارزش میسازد، گذران روزها و شبها نیست؛ بلکه تجربههاییست که طی این روزها و شبها کسب شده است. تفاوت ارزش زندگی آدمها نیز به همین تجربهها بازمیگردد. هرچه در طول مدت زندگیتان در موقعیتها و فرصتهای بیشتری قرار گرفته باشید، مسائل بیشتری را حل کرده باشید و چالشهای متعددتری را گذرانده باشید، اندوخته ارزشمندتری را در اختیار دارید. تجربهها “عرض” و “عمق” زمان در اختیار ما را معنادار میکنند و گاهی به واسطه همین تجربهها با وجود سن کمتر، بیشتر زندگی کردهایم.
تفاوت ارزش زندگی آدمها به تجربههایشان بازمیگردد
چگونه خود را در معرض تجربههای بیشتری قرار دهیم؟
خروج از ناحیه آسایش. باید باور کنیم که خودمان را در ناحیه آسایش حبس کردهایم و نمیخواهیم از چیزهای آشنا (شغل، محل زندگی، علاقه، نوع سرگرمی و هر چیز دیگری که فکرش را بکنید) دست بکشیم. ناحیه آسایش انکارشدنی نیست، اما گسترش مرزهای این ناحیه در اختیار خودمان است. اگر بیش از اندازه به ناحیه آسایشتان عادت کردید، باید از قدمهای کوچک آغاز کنید. ذهن به تغییرات کوچکی که با نتایج خوشایند همراه باشند، به سرعت واکنش میدهد و به تدریج بستر پذیرش تغییرات بزرگتر فراهم میشود. بنابراین اولین قدم در مسیر کسب تجربه، خروج از ناحیه آسایش است.
تغییر، انتخاب، پرورش. کلیدیترین راه کسب تجربه این است که چرخه تغییر، انتخاب و پرورش تجربهها را به طور مستمر و سریع اجرایی کنید. مارتین ریوز در کتاب خود با عنوان استراتژی رسیدن به استراتژی [Your Strategy Needs a Strategy] به این چرخه برای دستیابی به استراتژی در سازمانها و شرکتهای تجاری اشاره کرده است. چرا از این دستورالعمل برای پیشبرد استراتژی زندگی شخصی خود استفاده نکنیم؟! بهکارگیری این چرخه یعنی مدام خودمان را در معرض تغییرهای کوچک و متنوع قرار دهیم و از میان آنها گزینههایی را انتخاب کنیم که با شرایط، منابع، قابلیتها و علایقمان سازگاری بیشتری دارند و پس از آن، روی این گزینههای منتخب سرمایهگذاری کنیم. این همان راه کسب تجربه است!
توازن در تخصصگرایی. تخصصگرایی اساساً از نیازها و الزامات زندگی مدرن است. در حوزه دانشگاهی تخصصگرایی به موازات پیشرفتن در مراتب تحصیلی حرف نخست را میزند و در بازار کار هم شناختهشدن به یک تخصص، اعتبار حرفهای و درآمد بیشتری را به همراه دارد. اما لازم است برای افزایش عرض و عمق زندگیمان در تخصصگرایی کمی محافظهکارتر باشیم. تخصصگرایی چیز بدی نیست، اما گیر کردن در دام تخصصگرایی و اجتناب از تجربه اتفاقات نو هم مسئله خوبی نیست. توازن را رعایت کنید و همیشه برای تغییر میان حوزههای تخصصی آمادگی و چابکی لازم را داشته باشید.
کانون ایدههای شخصی. کسب تجربههای بیشتر و بهتر نیازمند ایستادن بر سر چهارراهی است که ایدهها از آن گذر میکنند! جریان مستمر ایدهها به شما کمک میکند میان دانش و تجربه قبلی و ایدههای جدید پیوندهایی برقرار کنید و از این طریق زمینهها و حوزههایی را بیابید که فرصتهای بیشتری برای تجربه کردن در اختیار شما قرار میدهد. قرار ملاقاتهایی را با دوستانتان ترتیب بدهید و در این ملاقاتها با همدیگر در مورد تجارب و اتفاقات زندگی صحبت کنید. منظورم از صحبت کردن، تعامل رودررو و ارتباطات اجتماعی است. فضای مجازی و شبکههای اجتماعی را برای چنین کاری فراموش کنید! تجربهها در دنیای واقعی شکل میگیرند. صرف یک یا دو ساعت در ماه برای به اشتراک گذاشتن تجربهها و تعاملات واقعی یکی از بهترین راهکارها برای ایجاد فضاییست که شما در معرض ایدههای جدید برای کسب تجربه قرار دهد.
سهمیه تجربه. یکی از راهکارهایی که در ابتدای مسیر کسب تجربههای غنیتر به شما کمک میکند، سهمیه تجربه است! خودم به شخصه از این راه کسب تجربه استفاده میکنم، زیرا این راه عملگرایی در کسب تجربه را تقویت میکند. بسیاری از ما در ابتدای سال یا ماه مخارجمان را سهمبندی میکنیم و چه بهتر که این کار را برای تجربههایمان هم انجام دهیم. حُسن این کار پدیدآوردن یک فیلتر ذهنی قدرتمند است، با این کار توجه ذهنمان بیشتر به سمت مسئلهای معطوف میشود که قصد تجربهاش را داریم و نسبت به اطلاعات مربوط به آن مسئله حساس میشود. در این صورت، پیدا کردن راهی برای تحقق آن تجربه سادهتر میشود یا حتی ممکن است با جمعآوری اطلاعات بیشتر متوجه شویم که این تجربه، چیزی نیست که آن را واقعاً بخواهیم.
این پنج راهکار ساده به شما کمک میکند سبد تجربههایتان را گسترش دهید، به شبکههای حرفهای بزرگتری متصل شوید و به تدریج عرض و عمق زندگیتان را وسعت دهید. در وبلاگ دوستم، علی سخاوتی نیز میتوانید انبوهی از یادداشتهایی را پیدا کنید که درباره اهمیت تجربه و آغازگری است؛ چیزی که تصور میکنم جای آن در زندگی خیلی از ما خالی است. معتقدم در نهایت آنچه باعث رضایت خاطرمان میشود، داشتههایمان نیست، بلکه تجربههایمان است.
پینوشت: همانطور که در متن اشاره کردم، کتاب ارزشمند مارتین ریوز و همکارانش با عنوان استراتژی رسیدن به استراتژی [Your Strategy Needs a Strategy: How to Choose and Execute the Right Approach] با ترجمه من توسط انتشارات آریاناقلم منتشر شده است. شرایط محیطی سبب شده تا رویکرد انطباقی در استراتژی (Adaptive Approach) و رهیافت تجربی (Experimentation) که تاییدکننده اهمیت تجربه در تعیین استراتژیهای سازمانی هستند، اهمیت بیشتری پیدا کنند. در این کتاب میتوانید به مطالعه و مقایسه رویکردهای مختلف به استراتژی، از جمله رویکرد تجربهگرایِ انطباقی بپردازید.
7 دیدگاه On پنج راه کسب تجربه : چطور تجربههای بیشتر و بهتری داشته باشیم؟
پینگ بک: جستوجوی شغل: پنج نکته درباره رزومه نویسی - سید حسین جلالی - روایت من از استراتژی ()
پینگ بک: جستوجوی شغل: پنج نکته برای رزومه نویسی - سید حسین جلالی - روایت من از استراتژی ()
پینگ بک: جستوجوی شغل: پنج نکته برای رزومه نویسی - سید حسین جلالی - روایت من از استراتژی ()
پینگ بک: بلاخره میرسد! تغییر و تحول و سال نو! - سید حسین جلالی - روایت من از استراتژی ()
پینگ بک: عمل گرایی و کیفیت تجربهها: هنر تهیه لیموناد! - سید حسین جلالی - روایت من از استراتژی ()
پینگ بک: چرا شبکه سازی حرفه ای صحیح اهمیت دارد؟ - سید حسین جلالی - روایت من از استراتژی ()
پینگ بک: تجربه گرایی : گاهی تند، گاهی کند - سید حسین جلالی - روایت من از استراتژی ()
نظرات غیر فعال است