اغلب سازمانها هنگامی که در پیاده سازی استراتژی دچار چالش میشوند؛ به سراغ سیستمها و زیرساختها میروند، برنامههای نرمافزاری جدیدی برای کنترل استراتژی و اقدامات عملیاتی خریداری میکنند، ساز و کارهای جدیدی برای تخصیص منابع وضع میکنند، آئیننامهها و دستورالعملهای سازمان را بر مبنای اهداف استراتژیک بهروز میکنند و یا به بازطراحی فرایندهای سازمانی میپردازند. این اقدامات بخشی از چالشها و موانع پیاده سازی استراتژی را برطرف میسازند، اما کافی نیستند. اصلاح و بهبود سیستمها و زیرساختهای سازمانی وجه سخت پیادهسازی استراتژی را تسهیل میکند، اما کمکی به رفع چالشهای وجه نرم آن نمیکند. عواملی که به طور مستقیم از انسانها نشأت گرفتهاند، وجه نرم پیادهسازی استراتژی را تشکیل میدهند. بدینترتیب، میتوانیم موانع پیاده سازی استراتژی را در سه گروه طبقهبندی کنیم: موانع سخت، موانع نرم و موانع مرکب که جنبههای سخت و نرم به طور همسان در آنها سهم دارند.
در یک دهه اخیر، یکی از شاخههای مهم دانش استراتژی به شناخت (Cognition) و مسائل شناختی اختصاص یافته است و ترکیب استراتژی و روانشناسی جای پای خود را در میان مباحث مدیریت استراتژیک باز کرده است. از دید شناختی، باید در پاسخ به این سئوال که چرا استراتژیها با شکست مواجه میشوند؛ اصلیترین موانع پیاده سازی استراتژی را در میان مولفههای نرم جستوجو کرد. سازمانها در اجرای برنامههای استراتژیک شکست میخورند، زیرا از قابلیتهای شناختی کافی برخوردار نیستند یا به آن اندازه که به سیستمهای سازمانی (مانند کارت امتیازی متوازن) بها میدهند، به مولفههای شناختی توجه نمیکنند. حال این پرسش مطرح است که عوامل شناختی موثر در پیادهسازی استراتژی یا همان مولفههای نرم چه هستند؟
تعهد
تعهد یکی از مهمترین عوامل تاثیرگذار در پیادهسازی استراتژی است و میتواند به سه شکل تعهد به سازمان، تعهد به استراتژی و تعهد به نقش پدیدار شود. تعهد یک مسئله شناختی است، زیرا با باورها و انگارههای لایههای زیرین ذهن گره خورده است. اجرای موفق استراتژی نیازمند تقویت تعهد به سازمان و ایجاد تعهد به استراتژی و تعهد به نقش است و مناسبترین سازوکار برای پرورش تعهد، مشارکت مدیران ارشد در فرایند تدوین و اجرای استراتژی است. بر حسب تجربیاتم از مشارکت در تدوین استراتژی برای سازمانهای گوناگون دریافتهام که پیشبرد برنامهریزی استراتژیک بدون مشارکت مستقیم و متعهدانه بالاترین سطح از مدیریت سازمان به چیزی غیر از سندهای بیحاصل منجر نمیشود.
ارتباطات
اجرای استراتژی بدون تعامل میان ذینفعان در سطوح مختلف امکانپذیر نیست. ارتباطات باز، شفاف و چندجانبه لازمه پیادهسازی موفق استراتژی است و این مسئله بیشتر از آنکه نیازمند سیستمهای نرمافزاری باشد، برگرفته از مدل ذهنی مشارکتکنندگان در تدوین و اجرای استراتژیهاست. بسیاری از سازمانها در مواجهه با چالشهای ناشی از ارتباطات مسیر اشتباه را در پیش میگیرند و رو به اصلاح فرایندها و دستورالعملها میآورند. بهبود کیفیت و غنیسازی ارتباطات نیازمند شکستن مرزهای ارتباطاتی و برقراری ارتباطات افقی و ارتباطات از پایین به بالا به موازات شکل سنتی ارتباطات از بالا به پایین است.
ادراک
دریافت اطلاعات از محیط پیرامونی و سپس، اقدام بر اساس تفسیر اطلاعات یک فرایند ادراکی است. در پیادهسازی استراتژی ارتباط میان ادراک و رفتار یک مسئله کلیدی است. ادراک ذینفعان از عدم اطمینان، پویایی و ریسک محیط پیرامونی، اقدامات آنها را تحت تاثیر قرار میدهد و سبب توفیق یا شکست در به اجرا درآوردن استراتژیها و برنامههای عملیاتی میشود. به علاوه، ادراک سهم بهسزایی در کیفیت استراتژیها دارد. ادراک از عدم اطمینان محیطی و فشارهای رقابتی، به طور مستقیم کیفیت استراتژیهای طراحیشده و توان سازمان برای شناسایی و بهرهبرداری از فرصتها را تحت تاثیر قرار میدهد.
تعارض
اگرچه تعارض بار منفی دارد و یک قابلیت شناختی به حساب نمیآید، اما در زمره مهمترین مولفههای نرم تاثیرگذار در پیادهسازی استراتژی است و در بسیاری از متون مدیریتی به عنوان یکی از مهمترین موانع پیاده سازی استراتژی مورد اشاره قرار گرفته است. هنگامیکه استراتژی در سطوح مختلف سازمان همراستا نیست و هر بخشی راه خود را در پیش میگیرد، تعارض در اهداف و اولویتها پدیدار میشود و نتیجهای به غیر از اتلاف منابع را به همراه ندارد. اگرچه تعارض همواره نامطلوب نیست، اما اهداف و اولویتهای استراتژیک باید فاقد تعارض باشند.
مولفههای شناختی محدود به این چهار جزء نیستند. رهبرانی که مسئولیت پیاده سازی استراتژی را به طور مستقیم بر عهده دارند، باید از قابلیتهای شناختی برای فهم، درک و تفسیر محیط پیرامون و تصمیمگیری بر اساس شناختشان برخوردار باشند. این تصمیمها تعیینکننده رهاوردهای سازمان (یا هر سیستم اجتماعی دیگر) است و به همین دلیل نیازمند هوشمندی برای برقراری ارتباط صحیح میان اقدامات و رهاوردها است. به علاوه، رهبران باید سطح قابلاتکایی از شناخت اجتماعی داشته باشند تا بتوانند با انسانها تعامل کنند و این خود مفهومی درهمتنیده از چندین خردهمفهوم شناختی است.
4 دیدگاه On قابلیت شناختی و موانع پیاده سازی استراتژی
پینگ بک: چرا استراتژی ها عملی نمی شوند - سید حسین جلالی - روایت من از استراتژی ()
پینگ بک: کارگاه تخصصی عارضه یابی پیاده سازی استراتژی - سید حسین جلالی - روایت من از استراتژی ()
پینگ بک: چگونه در اجرای استراتژی موفق عمل کنیم؟ - سید حسین جلالی - روایت من از استراتژی ()
پینگ بک: مهارتها و فرایندهای شناختی در سازمان: نقش مشاور - سید حسین جلالی - روایت من از استراتژی ()
نظرات غیر فعال است