استارت آپ یکی از پرتکرارترین واژههاییست که این روزها در فضای کسبوکار شنیده میشود و اگر اهل پیگیری باشید، تقریباً میتوانید هر هفته رویدادی را در یکی از شهرهای ایران پیدا کنید که مرتبط با اکوسیستم استارت آپی، مسابقه روی ایدههای جدید، جذب منابع مالی و دیگر مسائل استارتآپها است. به موازات اشاعه هرچه بیشتر فرهنگ استارتآپی، یکسری نگرانیها و دغدغهها هم مطرح است. به عنوان کسی که چندین سال است به مشاوره مدیریت و آموزشهای حرفهای برای مدیران سازمانهای مختلف مشغولم و به واسطه ارتباط با تعدادی از صاحبان ایده و مدیران استارتآپها و همچنین؛ همکاری با صندوق نوآوری و شکوفایی در ارزیابی طرحهای دانشبنیان؛ از نزدیک با اکوسیستم استارت آپی کشور تعامل داشتهام، برخی از این دغدغهها را از دیدگاه شخصیام بیان میکنم. البته ناگفته نماند که دغدغههای من مشابه دغدغههای بسیاری از فعالان فضای کسبوکار و استارتآپهاست.
تصویر بیرونی استارتآپها
چند جوان خوشپوش و خندان؛ یک دفترکار نقلی اما خوش آب و رنگ که این گوشه و آن گوشهاش چند دستگاه رایانه و لپتاپ به چشم میخورد؛ و جریان بیپایانی از درآمد که با هر کلیک روی سایت یا هر لمس صفحه تلفن هوشمند به حساب آن چند جوان خوشپوش و خندان روانه میشود! تصور خیلیها از فضای استارتآپ همینهاست و اولین و مهمترین چالش حاکم بر اکوسیستم استارت آپی هم همین است. خبرنگارها هم با تهیه گزارشهای پر از رنگ و لعاب از چنین تصاویری، سهم زیادی در شکلگیری این دغدغه دارند. اما تقریباً کمتر کسی هست که پشت این تصویر بیرونی را دیده باشد: دویدنهای شبانهروزی، فضای مبهم، دشواری تامین منابع مالی، نامانوس بودن مدلها و الگوهای عملیاتی برای نهادهای تنظیمکننده بازار مانند انجمنهای صنفی و سازمانهای اداری و مالیاتی؛ بحثِ بیپایانِ مجوزها؛ چکهای برگشت خورده؛ نرخ بالای شکست؛ و …. این تصویر پر از رنگ و لعاب برای گروه دیگری از جامعه هم به شدت فریبنده و خطرناک است: دانشجویان یا فارغالتحصیلانی که به منظور راهاندازی کسبوکار خودشان همین تصویرهای به ظاهر زیبا را الگو قرار میدهند و بعد از چندسال که اندک سرمایهشان را با شرکت در رویدادهای اول هفته و آخرهفته استارتآپی صرف رویاپردازی کردند؛ مایوس و سرخورده میشوند.
تب عمومی
دلیل این همه سر و صدای پیرامون استارتآپها چیست؟! تصور میکنم جامعهمان بدجوری به تب استارتآپ دچار شده است. انگار تا دیروز هیچکس کسبوکاری راهاندازی نکرده بود و حالا امروز معجون شفابخشی پیدا شده که یک قُلُپ از آن مسیر دستیابی به ثروت را در دسترس همه قرار میدهد. عوارض این تب چیست؟ افزایش تعداد آدمهایی که به هر دلیلی در راه به ثمررساندن ایدهشان شکست خوردهاند، زمان و سرمایه و غرورشان را از دست دادهاند و حالا دیگر توانی برای شروع از نو هم ندارند. این روزها تعداد زیادی از جوانها را میبینم که توی رزومهشان یکی دوتا پست مدیریتی و مشاورهای دارند! مدیر محصول فلان استارتآپ و مشاور مدیرعامل یک استارتآپ دیگر! نتیجه این مسئله تولید لشکر انبوهی از اشخاصیست که سطح توقعشان بدون هیچ دلیل منطقیای بالا رفته و در نیمه دهه سوم عمرشان، نه تنها شوقی برای شروع از جایگاه کارشناسی ندارند، بلکه شوقی هم برای یادگیری مهارتهای جدید و تغییر مسیر در آنها دیده نمیشود. در سوی مقابل هم تا دلتان بخواهد مدرس و مربی و مشاور استارتآپ و کسبوکار دیجیتال داریم! و یادمان باشد این لشکر چند هزار نفری مربی و مشاور، همانهایی هستند که لشکر چندصدهزار نفری مدیران شکستخورده استارتآپی را پرورش دادهاند. با احترام به همه مشاورها و مربیهای کسبوکار؛ معتقدم تعداد زیادی از اشخاصی که در حال حاضر به عنوان مشاور و مربی استارتآپ معروف شدهاند، فقط “شومنهای خوبی” هستند که مهارت رویافروشی دارند.
فرهنگ عمومی
به طور اتفاقی مشغول مطالعه یکی از نشریات معروف اکوسیستم استارت آپی بودم و یکی از یادداشتها نظرم را به خود جلب کرد. نویسنده که از قضا یکی از همان مشاورها و مربیهای استارتآپی رویافروش است، در یک متن ساده پانصد کلمهای تعداد زیادی از واژههای انگلیسی را با صورت نوشتاری فارسی استفاده کرده بود. ما یا در فضای زبان انگلیسی مینویسیم و از واژههای انگلیسی برای انتقال مقصودمان استفاده میکنیم و یا در فضای زبان فارسی مینویسیم و باید به جای استفاده از صورت نوشتاری فارسی برای واژههای انگلیسی، از معادلهای فارسی یا حداقل از درج واژه انگلیسی با همان صورت نوشتاری انگلیسیاش استفاده کنیم. چه ضرورتهایی سبب استفاده از واژه دولوپر به جای Developer میشود؟! این نگرانکننده است که هنوز نمیدانیم بستر نوشتاری با بستر گفتار شفاهی تفاوت دارد و هر کدام از این بسترها الزامات و اقتضائات خاص خودش را دارد. چنین رفتارهایی در کوتاهمدت حساسیت کسی را برنمیانگیزانند، اما مسئله در بازه زمانی بلندمدت شکل متفاوتی به خودش خواهد گرفت و مصداق ضربالمثل “خشت اول را چون نهد معمار کج، تا ثریا میرود دیوار کج” نوعی تخریب تدریجی فرهنگ عمومی جامعه را به همراه دارد.
باور کنیم واقعیت استارتآپها دقیقاً همان تصویر زیبایی نیست که هفتهنامهها و نشریات استارتآپی به ما نشان میدهند. باور کنیم استارتآپ معجون شفابخش و یوسف گمگشته نیست و خیلیها بدون استفاده از این واژه کسبوکار خودشان را راهاندازی کردهاند. باور کنیم اقدامات و حتی واژههایی که در این فرهنگ بهکار میگیریم، میتوانند به هزینه تخریب تدریجی فرهنگ عمومی جامعهمان باشند.
بیشتر مطالعه کنید: چالشهای امروز استارتآپها – مصاحبه با روزنامه قدس
پینوشت: در این یادداشت از بیان معادلهایی مانند کسبوکار نوپا برای واژه استارتآپ اجتناب کردم. فارغ از تفاوتهای معنایی و نارسایی واژه نوپا (که لازم است توسط مترجمان، مدرسان و مربیان استارتآپها مورد توجه قرار بگیرد)، لازم بود برای صحبت به زبان استارتآپی، جامۀ استارتآپ را هم بر تن کنم!
3 دیدگاه On چه آسیبهای اکوسیستم استارت آپی را تهدید میکنند؟
پینگ بک: دغدغههای فضای کسبوکار استارتآپی - مصاحبه با روزنامه قدس - سید حسین جلالی - روایت من از استراتژی ()
پینگ بک: مرثیهای برای خدمات مشتری: پشتیبانی مشتری ژاکت - سید حسین جلالی - روایت من از استراتژی ()
پینگ بک: مصاحبه با خبرگزاری بازار پیرامون اکوسیستم نوآوری - سید حسین جلالی - روایت من از استراتژی ()
نظرات غیر فعال است