مدرسه مشاوره مدیریت: تحول، هم‌افزایی و هزار واژه دیگر

مدیران صنایع و صاحبان کسب‌وکار عموماً تصویر خوشایندی از مشاوره مدیریت ندارند و مشاوران را بیشتر افرادی از جنس حرف و شعار می‌دانند، نه عمل. خاستگاه این نوع نگاه هم روشن است: انبوهی از مشاوران مدیریت که تنها هنرشان پنهان شدن پشت واژه‌ها و اصطلاحات قلمبه و سلمبه مدیریتی است و می‌شود از برچسب‌هایی مثل “پاورپوینت، مدل، الگوی ارزیابی، پرسشنامه، یا عارضه‌یابی” برای توصیف‌شان استفاده کرد. این دسته از مشاوران معمولاً خیلی خوب حرف می‌زنند و مهارت بالایی هم در روایت‌گری دارند؛ به‌ویژه آنکه حرف‌های‌شان غالباً مملو از مفاهیم و واژه های همیشه خوب و همیشه جذابی مثل تحول، نوآفرینی، هم‌افزایی، مزیت، شایستگی و نظایر اینهاست. این یک واقعیت است که صنعت برای این حرف‌ها ارزشی قائل نیست، مگر آنکه این حرف‌ها و این مفاهیم به نتایج ملموسی مبدل شوند. بحث بر سر اعداد و دستاوردهای مالی نیست، بلکه مقصودم نتایج “واقعی” است. تحولی که به نتیجه‌ای ملموس و به‌دردبخور نیانجامد، ارزشی ندارد. هم‌افزایی اگر قرار است با افزایش پیچیدگی و سردرگمی همراه باشد، بی‌ارزش است. نکته اینجاست که به‌عنوان مشاور مدیریت نتیجه‌گرا باشیم و اصالت را نه به واژه، بلکه به نتایج بدهیم. گاه یک مدل ساده به مراتب بیش از ده‌ها مدل پیچیده و چندسطحی برای حل مسائل سازمان‌ها تاثیرگذار است و یک ابداع کوچک می‌تواند انبوهی از چالش‌ها و کلافگی‌های ناشی از کژکارکردهای سازمانی را خاتمه دهد. به‌عنوان مشاور مدیریت وظیفه ماست که تاثیرگذاری خودمان را در حل مسئله‌ها دنبال کنیم؛ نه در میان واژه‌های رنگارنگ و جنگلی از مفاهیم، مدل‌ها و ابزارهای مدیریتی.