طراحی سازمان یکی از پیچیدهترین موضوعات دنیای سازمانها است. دلیل این پیچیدگی در دشواری پیشزمینههای علمی آن نیست؛ بلکه ترکیب مولفههای درگیر و موثر در این موضوع آن را مسئلهای پیچیده و غامض میکند. سازمانهایی که درگیر «طراحی سازمان» میشوند، باید از بدنه دانشی مرتبط بدان استفاده کنند، نتیجه را به قابلیتهای درونسازمانی پیوند بزنند، تجربههای موفق و ناموفق دیگر سازمانها را بررسی کنند، رفتار سیاسی در تعاملات درونسازمانی را در نظر بگیرند، از همسویی استراتژی و سازمان در سطحی مطلوب اطمینان حاصل کنند، منابع موردنیاز برای بهعمل درآوردن ایده مدنظرشان را محاسبه کنند، و الزامات محیطی و قانونی را هم رعایت کنند. در نتیجه، طراحی سازمان که گویی مسئلهای درونسازمانی (و حتی گاهی تقلیلیافته به ترسیم چارت) بود، به دستگاه چندمعادله-چندمجهول پیچیدهای مبدل میشود که راهحل و پاسخ دقیق و صریحی ندارد.
با این توصیف طراحی سازمان موضوعی بهشدت پیچیده است؛ اما متاسفانه سازمانها تمایل دارند آن را سادهسازی کنند و سطح مداخله در این موضوع را به حیطه دانش «منابع انسانی» تقلیل بدهند. با این نگاه، سازمانها آکنده از پروژههایی هستند که صرفاً به بازبینی در شرح مشاغل و شرایط احراز شغل خلاصه شدهاند و با تغییر عناوین باکسهای چارت سازمانی، ظاهر لوکسی هم به خود میگیرند. نتیجه مشخص است؛ بسیاری از این اقدامات یک متغیر دیگر به دستگاه چندمعادله-چندمجهول اضافه میکنند: آنتروپی منفی.
سازمانهایی که چنین تجربهای از طراحی سازمان را پشت سر میگذارند، تغییراتی را در بنیادینترین رکن سازمانشان پدید میآورند که فاقد «پیوند» با سایر مولفههای استراتژیک است. بهعبارت دیگر، در همان دستگاه معادلاتی تلاش کردهاند عدد ثابتی برای یکی از متغیرها درنظر بگیرند، درحالیکه فرض آن عدد ثابت کل دستگاه معادله را بههم میریزد، چالشها را در بلندمدت تشدید میکند و زمان لازم برای دستیابی به نقطه بهینه را هم افزایش میدهد.
البته این تقلیلگرایی تنها منحصر به همین یک مورد نیست. کلیدواژه «معماری سازمانی» که متاثر از مسائل حیطه عملیاتی «فناوری اطلاعات» است هم چنین وضعیتی را پدید میآورد و تلاش برای طراحی سازمان به شیوهای استراتژیک را به مباحث فناوریمحور تقلیل میدهد. هر دوی این رویکردها، و همچنین سایر رویکردهای جزئینگر و غیرسیستماتیک موضوع «طراحی سازمان» را به درون سیلوهای خود میکشانند، بدون اینکه ارتباط مستقیمی با این مفهوم بهعنوان یک مسئله استراتژیک داشته باشند. تفکیک این حوزههای موضوعی از همدیگر و قائلشدن مرز مشخصی میان «طراحی سازمان» و سایر جنبههای عملیاتی ساختاری اعم از تدوین شرح شغل و معماری سیستمهای نرمافزاری تنها راهکار مواجهه با دستگاه چندمعادله-چندمجهولی طراحی سازمان است؛ دستگاهی که حل آن به چیزی بیش از دانش «منابع انسانی» و «فناوری اطلاعات» نیاز دارد.