بهکارگیری استراتژی منحصر به شرکتها و سازمانهای بزرگ نیست. حتی اگر شرکت کوچکی با کارمندانی به تعداد انگشتان یک دست داشته باشید، باز هم برای دستیابی به موفقیت به استراتژی نیاز دارید. استراتژی شما را برای هدایت کسبوکار در فضای پرتلاطم بازار و استفاده از قابلیتها برای بهرهبرداری از فرصتها یاری میکند. اگر بخواهیم نگاه تمثیلواری به استراتژی و برنامه ریزی استراتژیک در شرکت های کوچک داشته باشیم، میتوانیم آن را به نقشهای تشبیه کنیم که راهبر کسبوکار (کارآفرین/مالک/ مدیر/ سرمایهگذار) از آن برای رسیدن به قلعه گنج استفاده میکند و البته طبیعی است که حتی با وجود در دست داشتن نقشه، رسیدن به قلعه گنج بدون خطر نیست!
هنگامی که صحبت از استراتژی و برنامه ریزی استراتژیک در شرکت های کوچک و کسبوکارهای کارآفرینانه میشود، چالشها و ابهامات زیادی مطرح میشود. در این یادداشت قصد ندارم از زبان و رویکرد آکادمیک استفاده کنم، بلکه برخی از مشاهدات تجربیام را درباره چالشهای استراتژی و برنامه ریزی استراتژیک در این دسته از کسبوکارها بیان میکنم. البته نباید فراموش کرد که این یادداشت همه جنبههای برنامه ریزی استراتژیک در شرکت های کوچک را در بر نمیگیرد، اما تلاش کردهام تا هر آنچه اهمیت بیشتری دارد را بیان کنم. قبل از شروع بحث، لازم است بگویم که تعریف عمومی از شرکتهای کوچک، آن دسته از کسبوکارهایی است که تعداد کارمندان آنها حداکثر به ۵۰ نفر بالغ شود. بسیاری از این نوع شرکتها گروه کوچکی سهامدار و مالک دارند و بخش محدودی از بازار (بر حسب گروه مصرفکننده یا نوع محصول) را پوشش میدهند، اما این قاعده برای همه شرکتهای کوچک، به ویژه استارتآپها صدق نمیکند.
برنامهریزی استراتژیک به آن شکل و فرایندی که در سازمانهای بزرگ و تثبیتشده اجرا میشود، کمتر به شرکتهای کوچک کمک میکند. در واقع، ماهیت و محتوای برنامهریزی استراتژیک و تدوین استراتژی برای همه شرکتها و سازمانها ضروری و ارزشافزا است، اما شکل اجرا و روش رسیدن به استراتژی از سازمانی به سازمان دیگر و از صنعتی به صنعت دیگر متفاوت است. برای اینکه بحث درباره چالشهای برنامهریزی استراتژیک بدون ابهام باشد، بهتر است سئوال اصلیمان را بار دیگر مطرح کنیم. عمدهترین چالشهای پیشروی شرکتهای کوچک ایرانی در بهرهگیری از برنامه ریزی استراتژیک (و به طور کلی، مفهوم استراتژی) چیست؟
جزم اندیشی. استراتژی مفهومی منعطف است. بر خلاف آنچه که با مطالعه کتب مرجع و دانشگاهی به نظر میرسد، نمیتوان فرایند مدیریت و برنامهریزی استراتژیک را از نقطه الف شروع کرد و با طی چند گام به نقطه ب رسید. خلق استراتژی حاصل یک فرایند رفت و برگشتی مداوم است. در طی فرایند تدوین و طراحی استراتژیهای کسبوکارتان باید بارها و بارها به گامهای گذشته رجوع کنید و انتخابها را اصلاح کنید. بنابراین نگاه خطی، خشک و سلسله مراتبی به تدوین استراتژی نمیتواند نتیجه قابل اعتنایی به همراه داشته باشد. خروجی چنین نگاهی یک برنامه جزم اندیشانه است که راهی به قلعه گنج ندارد!
قالبهای دست و پاگیر. چند فصل ابتدایی اکثر کتب مرجع و دانشگاهی مدیریت استراتژیک به مفاهیم ماموریت، چشمانداز و ارزشها اختصاص دارد. به همین دلیل اکثر پروژههای مشاوره استراتژی هم با تنظیم ماموریت و چشمانداز آغاز میشوند. تصور میکنم این مسئله یکی از مهمترین موانع طراحی استراتژیهای اثربخش است. تنظیم ماموریت و چشمانداز بدون اینکه قابلیتهایتان را بشناسید یا درک صحیحی از تحولات پیشروی بازار داشته باشید، کار بیهودهای است. به شخصه در پروژههای مشاوره برنامه ریزی استراتژیک، تدوین و تنظیم ماموریت و چشمانداز را تا زمانی که زمینه گفتوگوی استراتژیک در سازمان شکل بگیرد و دادههای کافی درباره بازار و قابلیتها در دسترس باشند، به تعویق میاندازم. این کار باعث میشود ماموریت و چشمانداز سازمان شعارهای زیبا اما غیرواقعی نباشد. پیشنهاد من این است که خودتان را با قالبهای فرایندی محدود نکنید.
افقهای رویایی. یکی از سرگرمکنندهترین بخشهای مشاوره مدیریت برای من زمانی است که فرصت میکنم اسناد و برنامههای استراتژیک قبلی سازمان را مطالعه کنم! استراتژی ابزار بلندپروازیهای بینتیجه نیست، اگر شما به تازگی شرکت کوچکی را راهاندازی کردهاید که گردش مالی آن به زحمت کفاف پرداخت حقوق ۵ نفر کارمندتان را میدهد، منطقی نیست که صحبت از یک افق سه ساله برای دستیابی به جایگاه برترین شرکت تجاری در منطقه خاورمیانه بکنید. اغلب برنامه های استراتژیک در شرکت های کوچک با این مشکل روبرو هستند. اگرچه خطرپذیری و ماجراجویی یک اصل مهم در راهبری کسبوکارهای کوچک و کارآفرینانه است، اما باید توجه داشته باشید که شما در صنعت تنها نیستید، شرکتهای بزرگتر و باسابقهتر رقابت را برایتان دشوار خواهند کرد و رقبای کوچکتر شبیه به خودتان هم احتمالاً به سرعت از روشها و ایدههای شما تقلید خواهند کرد.
پیروی از مُد. در طول توسعه مفهوم استراتژی، مدلهای فراوانی از سوی محققان و صاحبنظران این رشته به جامعه علمی و حرفهای ارائه شده است. برخی از این مدلها به سبب ایده محوری، سادگی یا قابلیتهای کاربردی که دارند، با اقبال فراوانی روبرو شدهاند. مدل تحلیل پنج نیروی پورتر (Five Forces)، چارچوب ارزیابی قوت، ضعف، فرصت و تهدید (SWOT)، ماتریس بیسیجی (BCG Matrix) و کارت امتیازی متوازن (BSC) مشهورترین نمونههای قابل ذکر هستند. این مدلها کمک فراوانی به فرایند برنامه ریزی استراتژیک میکنند اما باید مراقب باشید که این مدلها تبدیل به هدف فرایند برنامه ریزی استراتژیک نشوند. در بسیاری از شرکتهای کوچک مشاهده کردهام که چیزی که از آن به عنوان برنامه استراتژیک یاد میشود، یک تحلیل ساده قوت، ضعف، فرصت و تهدید (SWOT) است. استراتژی مقایسه محیط داخلی و محیط خارجی شرکت و لیست کردن نقاط قوت و ضعف نیست. استفاده از مدلها بدون درک منطق مدل و کاربرد آن نتیجهای به جز تولید انبوه دادههای بیخاصیت ندارد. این همان چیزیست که از آن به مدلزدگی یاد میکنم و نمونههای بیشماری از آن را در برنامه ریزی استراتژیک شرکت های ایرانی مشاهده کردهام.
نوزاد سرراهی. بسیاری از برنامههای استراتژیک به مرحله اجرا نمیرسند. این معضل در شرکتهای کوچک پررنگتر هم میشود، زیرا مدیران این شرکتها به سبب مشغلههای پیشرو و مقیاس کوچک شرکت بیشتر درگیر رسیدگی به مسائل روزمره و عملیاتی کسبوکارشان میشوند. به همین دلیل، استراتژی در شرکت های کوچک اغلب روی کاغذ میماند و فرصتی برای پیادهسازی پیدا نمیکند. راه ساده رفع این مشکل، تعیین مسئول برای پایش و نظارت بر اجرای استراتژی و گره زدن استراتژیها با برنامهها و عملیات روزانه کسبوکار است. البته باید دقت داشت که تعیین مسئول پایش استراتژی الزاماً به معنای تشکیل واحد برنامهریزی و استخدام نیروی اختصاصی برای پایش استراتژیها نیست.
بر حسب مشاهداتم معتقدم این پنج عامل مهمترین چالشهای برنامه ریزی استراتژیک در شرکت های کوچک ایرانی از هر صنعت و هر نوع کسبوکاری هستند. مقابله با همین لیست محدود از چالشها تاثیر محسوسی روی اثربخشی استراتژی و مفاهیم وابسته به آن در شرکتهای کوچک دارد. البته واضح است که دامنه چالشهای پیشروی این شرکتها محدود به این چند مولفه نخواهد بود.
4 دیدگاه On پنج چالش برنامه ریزی استراتژیک در شرکت های کوچک
پینگ بک: تعریف جایگاه مدیر ارشد استراتژی در سازمان - سید حسین جلالی - روایت من از استراتژی و زندگی ()
پینگ بک: تعریف جایگاه مدیر ارشد استراتژی در سازمان - سید حسین جلالی - روایت من از استراتژی ()
پینگ بک: عمده ترین چالش های پیشروی شرکتهای کوچک ایرانی در بهره گیری از برنامهریزی استراتژیک ()
پینگ بک: استراتژی چیست و چه نیست - سید حسین جلالی - روایت من از استراتژی ()
نظرات غیر فعال است