درباره اهمیت رهبری در سازمان : ورای برج عاج

تقریباً در تمام کتاب‌های مدیریتی، می‌توانید مطلبی درباره اهمیت رهبری در سازمان پیدا کنید و انبوهی از تئوری‌ها و مطالب متنوع را درباره ضرورت‌های نقش رهبر، شایستگی‌های رهبر، انواع رهبران در سازمان و اینکه چگونه رهبر بهتری باشید، از کتاب‌ها و مقاله‌ها و وب‌سایت‌های مختلف به‌دست بیاورید. حتی یک جست‌وجوی ساده در شبکه‌های اجتماعی هم شما را به تفاوت‌های مدیر و رهبر و ویژگی‌های یک رهبر اثربخش می‌رساند. بنابراین اگر به دنبال چنین مطالبی هستید، این یادداشت برای شما نیست!

هنگامی می‌توانیم اهمیت رهبری در سازمان را درک کنیم که مانند یک خبرنگار میکروفن به دست بگیریم، ظواهر را کنار بزنیم و به سراغ لایه‌های زیرین و پنهان رهبری در سازمان برویم. مفهوم رهبری منحصر به اتاق‌های شیک طبقه یازدهم یک برج در شمال شهر و کت‌وشلوارهای رسمی سرمه‌ای رنگ نیست. رهبرانی که خودشان را محدود به برج عاج سازمان می‌کنند، فقط برای روی جلد نشریات مهم هستند. از آنها عکس‌هایی هنگام تکان‌دادن دست‌های‌شان در هوا گرفته می‌شود، در برنامه‌های تلویزیونی به عنوان کارآفرین برتر معرفی می‌شوند، همیشه دور و برشان شلوغ است و چک‌ها را با خودنویس‌های گران‌قیمت امضا می‌زنند، اما اینها که مفهوم اهمیت رهبری در سازمان را توضیح نمی‌دهد، می‌دهد؟ متاسفانه نگاه ما به رهبران غالباً محدود به همین برج عاج مانده است و جرئت نداریم ورای برج عاج به رهبری در سازمان فکر کنیم.

 

رهبران در دنیای واقعی:

به مانند کاپیتان‌های متعصب در بازی فوتبال، تیم را رو به جلو می‌برند. ممکن است مهاجم نباشند، شاید نقش دروازه‌بان را بر عهده داشته باشند و بسیاری از مواقع بیشترین رقم دستمزد در طول یک فصل متعلق به آنها نیست، اما درست در لحظه‌ای که برای صعود و قهرمانی به یک گل نیاز است، وارد عمل می‌شوند و با حرکت رو به جلوی خودشان، کل تیم را به سمت دروازه حریف راهبری می‌کنند.

به مانند خلبان یک هواپیمای غول‌پیکر مسئولیت‌ها را می‌پذیرند. شاید چرخ‌ها باز نشوند یا احتمال داشته باشد که در هنگام فرود روی جایی به غیر از باند، از مسیر خارج شوند و هواپیما و مسافران آسیب ببینند و آخر سر هم در گزارش سانحه به عنوان مقصر اصلی قلمداد شوند. اما وقتی چاره‌ای نیست و باید برای گریز از بحران روی یک جاده بین‌شهری فرود آمد، مسئولیتش را می‌پذیرند و با تمام توان و تمرکزشان سعی می‌کنند از بروز فاجعه جلوگیری کنند.

به مانند باغبان برای رشد صبوری نشان می‌دهند. اگر باران به اندازه کافی نبارد، درختان و گیاهان باغ رشد نمی‌کنند. اگر بارش‌ها از حد بگذرد هم دیگر چیزی برای رشد باقی نمی‌ماند. شاید یک برف نابه‌هنگام تحقق نتیجه را به تاخیر بیاندازد، طوفان و آفت و غارت هم پیشکش. با همه اینها باغبان صبر خودش را از دست نمی‌دهد و با اطمینان از اینکه این صبر ارزشش را دارد، ادامه می‌دهد.

به مانند سنگ‌تراش تیزبین هستند. یک تکه‌سنگ به سنگ‌تراش بدهید و بعد، یک اثر هنری از او تحویل بگیرید. هنر سنگ‌تراش دیدن پتانسیل بالقوه چیزی‌ست که در بطن تکه‌سنگ پنهان مانده است. این تیزبینی هم حاصل سال‌ها تجربه است و هم حاصل نگاه خلاقانه‌ای فراتر از امروز، و سنگ‌تراش تیزبین هر دوی این قابلیت‌ها را یک‌جا دارد، اگرچه ممکن است حاصل به داستان کندن بیستون توسط فرهاد شباهت پیدا کند.

به مانند کارگردان‌های بزرگ سینما قدرت تصویرپردازی دارند. کارگردان‌هایی به جایگاه ویژه در صنعت سینما دست پیدا می‌کنند که بتوانند به دور از کپی و تقلید، سبک خودشان را دنبال کنند و ایده‌های ذهنی‌شان را به تصویر بکشند. این دسته از کارگردان‌ها به خوبی از بهترین بازیگران، فیلم‌برداران، تولیدکنندگان موسیقی، تدوین‌گران و سایر عوامل صحنه برای به تصویر کشیدن ایده‌های‌شان استفاده می‌کنند.

این فهرست به همین چندمورد ختم نمی‌شود، اما همین چند صفت محدود برای آنکه رهبری در دنیای واقعی را توصیف کنیم کافی‌ست. هزاران صفحه کتاب و مدل‌های پیچیده و چک‌لیست‌های متعدد سنجش شایستگیِ رهبران درباره اهمیت رهبری در سازمان مفیدند، اما یک بخش مهم را درباره معنای رهبری نادیده می‌گیرند: رهبران آدم‌هایی مثل من و شما و از جنس انسان هستند. آنها نقاط ضعف خودشان را دارند و همین‌طور حساسیت‌ها، هوس‌ها و طمع‌ها. دل‌شان می‌خواهد جمعه‌ها با خانواده‌شان نهار بخورند، بعضی وقت‌ها بیمار می‌شوند و توی تخت‌خواب می‌افتند و گاهی آخر شب‌ها پای تلویزیون فوتبال می‌بینند. تصویری که از رهبر و شایستگی‌های او در کتاب‌ها و مقالات و شبکه‌های مجازی دست به دست می‌شود، خیلی وقت‌ها واقعی نیست و اگر می‌خواهیم درباره اهمیت رهبری در سازمان سخن بگوئیم، اول باید تصویر واقعی‌تری از رهبری در دست داشته باشیم!