بیش از یک دهه است که در مسیر پژوهشیام، بر حیطه موضوعی اتحادهای استراتژیک متمرکز هستم و مسائل این حیطه را از جنبههای مختلف مورد تحلیل و ارزیابی قرار دادهام. تمرکز بر این حیطه و تداوم حرکت در آن ناشی بیشتر از آنکه ناشی از اقتضائات نظری و آکادمیک باشد، حاصل دغدغههای عملی و نیاز بنگاههای اقتصادی ایران است. فرصت بهرهمندی از همکاریهای بینشرکتی و اهمیت اتحادهای استراتژیک بهدرستی در فضای کسبوکار کشور درک نشده و دانش راهبری اتحادها نیز چندان رشد نکرده است؛ بااینوجود نمونههای متعدد و متنوعی از اتحادهای استراتژیک در فضای کسبوکار کشور به فعالیت مشغولاند و با وجود کارایی اندک، نتایج و دستاوردهای بزرگی را رقم میزنند. بنابراین فهم و درک بهتری از اهمیت اتحادها و نقش آنها در اقتصاد یکی از ضرورتهای امروز، چه برای مدیران و کسبوکارها و چه در فضای دانشگاهی و علمی بهشمار میآید.
در این یادداشت به دنبال آنم که به بیان اهمیت اتحادهای استراتژیک در فضای کسبوکار کشور بپردازم و فارغ از پرداختن به مقدمات و بحثهای نظری، بهشکل مختصر و بهدور از پیچیدگیهای فنی و زبانی درباره نیاز بنگاههای اقتصادی ایرانی به اتحاد استراتژیک بنویسم. بنابراین، در جمعبندی به ۲ مورد کلیدی اشاره میکنم که اتحاد استراتژیک را از یک عبارت انتزاعی و دهان پرکن دانشگاهی، به یک راهکار عملی مبدل میکنند.
بر خلاف اصرار سیاستگذاران برای پاگرفتن شرکتهای کوچک، معتقدم اقتصاد ایران نیازمند شکلگیری بنگاههای بزرگ اقتصادی است که از حداقل مزیت مقیاس برخوردار باشند و بتوانند با اتکا به مزیت مقیاس، سطح بالاتری از کارایی و بهرهوری را به نمایش بگذارند. روندی که در دو-سه سال اخیر میان استارتآپها برای ادغام شکل گرفته است و در قالب ادغام بیمیتو و ازکی یا تخفیفان و نتبرگ نمایان شده است، شاهدی بر این مدعا و در واقع پاسخ طبیعی بنگاههای اقتصادی واقعگرا به اقتضائات بازار است. بهرهگیری از ظرفیت اتحاد استراتژیک میتواند مسیر مناسبی برای دستیابی به اقتصاد مقیاس و شکلگیری بنگاههایی بزرگ و کارآمدتر باشد و از پخش شدن بازار که در نهایت مانع از پیدایش نقشآفرینان قدرتمند تجاری میشود، جلوگیری کند؛ بیآنکه هراس شکلگیری انحصار در بازار (نظیر انحصار اسنپ) را به همراه داشته باشد. این مسئله فقط برای شرکتهای کوچک و متوسط صادق نیست؛ تصور کنید به جای دو بنگاه ایران خودرو و سایپا یک خودروساز بزرگتر (یا یک کنسرسیوم خودروسازی بزرگ) داشتیم که طبعاً از انعطافپذیری و توان عملیاتی بیشتری در سرمایهگذاری روی توسعه فنی خودرو برخوردار بود؛ قطعاً وضعیت این صنعت از حال امروز متفاوت بود.
بر خلاف آنچه در خبرها و اعلانهای رسمی به چشم میخورد، بنگاهها و شرکتهای ایرانی حرف چندانی برای گفتن در بازارهای جهانی ندارند. کافیست آمار صادرات غیرنفتی ایران را بررسی کنید، یا در پایگاههای اطلاعاتی نظیر Trademap به دنبال کشورهایی بگردید که محصولات تکنولوژیمحور را از ایران وارد کردهاند. به غیر از صنایع خاص و محصولاتی خاصتر در آن صنایع، بنگاههای ایرانی سهمی از بازار جهانی ندارند و همه آنچه تحت عنوان تولید ملی و همت مهندسان ایرانی و توان شرکتهای دانشبنیان گفته میشود، چیزی به جز پروپاگاندای رسانهای و طبل توخالی نیست! در این میان، اتحاد استراتژیک با شرکای بینالمللی یک مسیر قابل اعتنا برای پوشش دادن چنین ضعفی است. شرکتهای ایرانی با قرارگرفتن در اتحادهایی با شرکای بینالمللی میتوانند حضور در بازارهای جهانی را بهشکل واقعی تجربه کنند و از فرصت همکاری با بنگاههای خارجی برای تقویت قدرت چانهزنیشان در بازار بینالملل استفاده کنند. این همکاریها میتواند بر مبنای انگیزههای متفاوتی نظیر انگیزههای بازارمحور، تکنولوژیمحور یا منبعمحور (عمدتاً منابع مالی) شکل بگیرند.
البته این را نباید نادیده گرفت که هماکنون و با وجود اعمال تحریمهای بینالمللی نیز نمونههای متعددی از اتحادهای استراتژیک تحت پوششهای خاص به فعالیت در اقتصاد ایران مشغولاند و اقدام به اتحاد یکی از گزینههای محبوب مدیران بهشمار میرود؛ مخصوصاً وقتی خبرهایی درباره بهبود روابط ایران و دنیا به گوش برسد و انتظار بازشدن روزنههایی هرچند کوچک و کوتاه برای نفس کشیدن اقتصاد ایران در فضای کسبوکار شکل بگیرد!
1 دیدگاه On نگاهی گذرا بر اهمیت اتحادهای استراتژیک
پینگ بک: لینکهای هفته (۵۵۴) ()
نظرات غیر فعال است