پروژههای بازطراحی ساختار سازمانی معمولاً پروژههای دشوار به حساب میآیند، زیرا بازطراحی ساختار به معنای تغییر رویههای آشنای قدیمی و برهمزدن ساختار قدرت در سازمان است. طبیعیست که در چنین شرایطی، همیشه با مخالفان سرسخت تغییر مواجه خواهیم بود و در سوی دیگر، رفتار سیاسی اشخاص و گروههایی که در تغییرات ساختاری کسب منافع بیشتر برای خودشان را جستوجو میکنند، دور از انتظار نیست. به همین دلیل نمیشود در پروژههای بازطراحی ساختار سازمانی تنی به آب زد و خیس نشد! شاید پرسش مناسب در مواجهه با چالش های بازطراحی ساختار سازمانی این باشد: چگونه میتوانیم بازطراحی ساختار سازمانی را به شیوه کارآمدتری پیش ببریم و کنترل بیشتری بر چالشهای آن داشته باشیم؟
بازطراحی ساختار سازمانی محدود به طراحی یک چارت جدید نیست. به همین دلیل پروژههایی که صرفاً با هدف طراحی یک چارت جدید به انجام میرسند و توجهی به ابعاد گوناگون صورتمسئله ساختار سازمانی ندارند، چندان موفقیتی کسب نمیکنند. اگر این ابعاد متنوع را به صورت توامان در نظر بگیریم، کمتر با چالش های بازطراحی ساختار مواجه میشویم. در ادامه به چند مورد اشاره کردهام که نادیده گرفتنشان میتواند پیامدهای نامطلوب فراوانی به همراه داشته باشد و یک شکست جدی را در کارنامه اصلاحات ساختاریمان به ثبت برساند:
دوقلوهای دوستداشتنی. تقریباً نمیشود ساختار سازمان را اصلاح نمود، اما تغییری در استراتژی پدید نیاید. به طور متقابل، نمیشود استراتژی جدیدی اتخاذ کنیم و به الزامات و اقتضائات ساختاری آن بیتوجه باشیم. بنابراین هرگونه تغییر در ساختار بدون توجه به استراتژی و منطق ارزشآفرینی محکوم به شکست است. به عبارت دیگر، اگر اهمیت همگامی ساختار و استراتژی را نادیده بگیرید، تنی به آب زدهاید که متاسفانه غرقتان خواهد کرد!
کوه یخ شناور. چارت سازمانی فقط قله یک کوه یخ است. برای تغییر در ساختار سازمانی نمیشود تنها به قله کوه یخ پرداخت و از همه پویاییها و فعل و انفعالات بدنه کوه یخ غافل شد. اصلاحات ساختاری نیازمند یک مرحله مقدماتی مفصل برای فهم کوه یخ و رفتارهای سیاسی نهفته در لایههای زیرین سازمان است. برخی از صورتمسئلهها و دردهای سازمانی بدون طی این مرحله مقدماتی شناسایی نمیشوند و اگر آنها را به درستی تشخیص ندهیم، خروجی اصلاحات ساختاری دردی را دوا نخواهد کرد.
کامیکهای فانتزی. کتابها و فیلمهای کامیک طرفداران زیادی دارند، اما این داستانها در دنیای واقعی به کاری نمیآیند و بتمن و سوپرمن صرفاً برای نمایش روی پرده سینما مناسباند. الگوهای ساختاری که در کتابها و دورههای آموزشی معرفی میشوند، مشابه همین کامیکها هستند. حتی شاید بهتر است این استعاره را برای بنچمارک از الگوی ساختاری شرکت X در صنعت Y هم بهکار ببریم، زیرا الگوی ساختاری آن شرکت فقط برای خودش مناسب است.
شوالیههای میزگرد. اصلاحات ساختاری بدون توجه به هیئت مدیره و دامنه نقشآفرینی آن امکانپذیر نیست. اعضای هیئت مدیره مانند شوالیههای میزگرد در حفظ ثبات و قدرت سازمان تاثیرگذارند، به همین دلیل هم باید نقطهنظرات آنان را در بازطراحی سازمان در نظر گرفت و هم آنها را در بخشی از ساختار جدید شریک کرد. این شراکت میتواند از طریق پیشبینی کمیتههایی نظیر کمیته حسابرسی، کمیته ریسک یا کمیته خرید و انتصاب یکی از اعضای هیئت مدیره در هر کدام از این کمیتهها باشد.
کیت کمکهای اولیه. یکی از ابزارهای حیاتی در جنگ، کیت کمکهای اولیهای است که در اختیار هر کدام از سربازان قرار میگیرد تا حداقل بتوانند از شدت آسیبهای جزئی و اولیه بکاهند. بازطراحی ساختار هم بدون یک کیت نمیتواند به اثربخشی کافی دست پیدا کند. کیت بازطراحی ساختار سازمانی باید مجموعهای از ابزارها برای کنترل اثربخشی ساختار، ارزیابی نتایج حاصل از اصلاحات ساختاری و اطمینان از حرکت در مسیر پیشبینیشده را دربربگیرد. بدون چنین ابزاری، انباشتهشدن آسیبهای و نقصهای کوچک و اولیه منجر به پیامدهای جبرانناپذیر میشود.
بازطراحی ساختار دشوار است و صورتمسئلههای مختلف اعم از انسانی و غیرانسانی میتواند فرایند بازطراحی ساختار را به یک کابوس تحملناپذیر مبدل کند. اما توجه به نکاتی که بدانها اشاره کردم و در نظر گرفتن سازوکارهای مختلف برای هدایت و مدیریت چالش های بازطراحی ساختار سازمانی، میتوان این مسیر را سادهتر پیمود.
1 دیدگاه On چالش های بازطراحی ساختار سازمانی: ۵ استعاره
پینگ بک: چرا اصلاح ساختار سازمانی دشوار است؟ - سید حسین جلالی - روایت من از استراتژی ()
نظرات غیر فعال است