همه آنهایی که مخاطب نوشتههای فارسیزبان هستند، بهطور ناخودآگاه در معرض رخدادها و اخبار جنگ ایران و اسرائیل بودهاند و بخش عمدهای از آنها نیز، متأثر از این رخداد. تحلیلها و نقطهنظرات متعددی هم درباره این جنگ و پیامدهایش توسط صاحبنظران ایرانی و غیرایرانی منتشر شده است و حجم محتوای تولیدشده پیرامون این موضوع بسیار بیشتر از آن چیزیست که باید باشد. احتمالاً این مسئله ناشی از حساسیت جنگ میان ایران و اسرائیل و دامنه گسترده پیامدهای این جنگ در مسائل مختلف جهانی است. بنابراین اینجا قصد ندارم چیزی از جنس تحلیل ارائه کنم؛ بلکه میخواهم یک نکته را که از قضا در حیطه دانش تخصصی خودم (استراتژی) قرار دارد، برجسته کنم. سان تزو در کتاب «هنر جنگ» چنین میگوید:
Peace proposals unaccompanied by a sworn covenant indicate a plot
این گزاره یک جمله ساده نیست؛ بلکه بینش عمیقی از دانش استراتژی است. عموماً استراتژی را با فضای کسبوکارها میشناسیم و باز هم به طور متداول در ابتدای هر کتاب مدیریت استراتژیک، جملهای را میخوانیم که اشاره به ریشههای نظامی دانش استراتژی دارد. اما در عمل، با استراتژی به آن معنای اصیل و واقعی آشنا نیستیم و مواجهه ما با این دانش، از جنس همان مواجههایست که مولوی در دفتر سوم مثنوی درباره «چگونگی و شکل پیل» آورده است!
پیشنهاد میکنم این جمله ساده را چندینبار بخوانید!