حوزه کسبوکار بین الملل از سمت پژوهشگران داخلی -به اشتباه، اما از ناچاری- نادیده گرفته شده است. این مسئله از بُعد آکادمیک توضیح سادهای دارد: پژوهشگران داخلی بهسبب شدت تحریمهای بینالمللی و کلاف سردرگمی که حول کسبوکار بینالمللی شکل گرفته است، پرسش استراتژیک یا دادههای قابلاتکایی برای تحقیق و بررسی در دست ندارند. اما این محدودیت نباید به مانعی برای ذهنهای جستوجوگر مبدل شود، زیرا نادیدهگرفتن پژوهش در این حیطه، بهمعنای مسدود کردن مسیر سیاستگذاری مدبرانه است. با همین رویکرد و بر مبنای علاقهام به دامنه موضوعی دانش کسبوکار بینالمللی، در چندین پروژه مستقل اما بههم پیوسته تلاش کردهام با طرح پرسشهای استراتژیک و تمرکز بر دینامیکهایی که بر بینالمللیسازی اثرگذارند یا از آن تاثیر میپذیرند، سهمی در توسعه دانش کسبوکار بینالملل داشته باشم؛ حتی اگر به ناچار این پرسشگری را بر اساس دادههای فرامرزی دنبال کنم. کانون تمرکزم حول این پرسشگری این است که سیاستهای دولتی و سیاستگذاران تجاری در سطح ملی چه نقشی در بینالمللیسازی شرکتها و بنگاههای اقتصادی دارند؟ این سئوال کلی باید به مجموعهای از پرسشهای مشخص و خاص در حیطه کسبوکار بینالملل تفکیک شود تا قادر به تشریح و تبیین دقیق «چگونگی» تاثیرگذاری سیاستهای دولتی یا همان نقش دولتها در بینالمللیسازی باشد. بدینترتیب میتوان ابعاد مختلفی از چگونگی تاثیرگذاری سیاستها و مداخلات دولتی را در قالب مدلهای مختلف طراحی و آزمود، تا در نهایت بخش بیشتری از این دینامیک آشکار و برای بهبود سیاستگذاری در دسترس قرار گیرد.
بهطور معمول تصور بر این است که حمایتهای دولتی میتواند نفش مثبتی در دستیابی به اهداف موردانتظار شرکتها در بازار بینالمللی داشته باشد. این تصور در قالب جوایز صادراتی یا تسهیلات نهادهایی مانند سازمان توسعه تجارت نمود عینی مییابد و سیاستگذار اغلب تصور میکند با طراحی و اجرای این سازوکارها وظایف خود را به سرانجام رسانده است. اما این برداشت هم ناقص و هم گاهی نادرست است. اولاً، مفهوم حمایت از سوی دولت یک مفهوم غیردقیق است و باید بهواسطه تفکیک انواع آن، دقیق و مشخص شود. در حیطه کسبوکار بینالملل این سیاستهای حمایتی به گونهها و طبقههای مختلفی از جمله Informational و Experiential تفکیک میشوند.
نکته اینجاست که اثرگذاری سیاستهای حمایتگرایانه دولتی در هر یک از این دو گونه رفتار متفاوتی دارد و الزاماً هر دو در یک جهت یا به یک اندازه موثر نیستند. دوماً، این باور که حمایتهای دولتی بهطور مستقیم بر روی تحقق اهداف موردانتظار تاثیرگذارند، گزاره دقیقی نیست و باید نقش حمایتهای دولتی را از جنبههای متفاوت و در مسیرهای مستقیم و غیرمستقیم (برای مثال، میانجی یا تعدیلکننده) هم سنجید. چه بسا یکی از گونههای حمایت دولتی نقش مستقیمی بر عملکرد داشته باشد و گونه دیگر صرفاً از طریق غیرمستقیم به تحقق اهداف موردانتظار از بینالمللیسازی کمک کند. بر همین مبنا در مقالهای که با عنوان Entrepreneurial Orientation and SMEs’ Performance in International Markets: Do Government Support Initiatives Really Matter که در نشریه Journal of Entrepreneurship in Emerging Economies از انتشارات Emerald در سال ۲۰۲۵ بهچاپ رساندهام، مدلی را متمرکز بر دو گونه سیاستهای حمایتگرانه دولتی ارائه کردهام که در تصویر ذیل قابل مشاهده است. این مدل هم نقش مستقیم و هم نقش غیرمستقیم این سیاستها (از طریق متغیر گرایش کارآفرینانه) را بر عملکرد بینالمللی مورد سنجش قرار میدهد.
این مدل نقش متغیر «سیاستهای حمایتگرایانه دولتی» را از دو بُعد «اطلاعاتی» و «تجربی» هم در مسیر مستقیم بر «عملکرد بینالمللی»؛ و هم بهعنوان تعدیلکننده در رابطه میان «گرایش کارآفرینانه» و «عملکرد بینالمللی» درنظر میگیرد. نکته کلیدی این مدل، تفکیک میان دو گونه متمایز سیاستهای حمایتگرایانه دولتی است تا بتوان ارزیابی دقیقتری از این سیاستها و «چگونگی» تاثیرگذاریشان داشت. این مدل بهاتکای دادههایی از ۴۱۷ کسبوکار کوچک و تحلیل از طریق مدلسازی معادلات ساختاری (PLS-SEM) مورد تحلیل قرار گرفته است و فرضیات آن هم به شرح ذیل است:
H1: Entrepreneurial orientation significantly affects SMEs’ international performance. H2a: Government informational support initiatives significantly affect SMEs’ international performance. H2b: Government experiential support initiatives significantly affect SMEs’ international performance. H3a: Government informational support initiatives moderate the relationship between entrepreneurial orientation and SMEs’ international performance. H3b: Government experiential support initiatives moderate the relationship between entrepreneurial orientation and SMEs’ international performance.
یافتههای حاصل از تحلیلهای آماری نشان میدهد سیاستهای حمایتگرایانه دولتی از بُعد تجربی تاثیر مستقیم و معناداری بر عملکرد بینالمللی دارند، اما چنین ارتباطی میان سیاستهای جنس اطلاعاتی و عملکرد برقرار نیست. این یافته ارزشمند است؛ زیرا توجه سیاستگذار را به سوی فراهم آوردن بستری فرا میخواند که سیاستهایی از این قسم را هم اثربخش سازد. این تفکیک در مدلسازی در بخشی از تحلیل که به نقش تعدیلگری سیاستهای حمایتگرایانه دولتی میپردازد، خود را بهتر نمایان میکند. این سیاستها، چه از جنس اطلاعاتی و چه از جنس تجربی، مداخله مثبت و معناداری در رابطه میان گرایش کارآفرینانه و عملکرد بینالمللی دارند؛ بهنحویکه هرچه سیاستهای کارآمدتری از سوی دولت در جهت حمایت از شرکتهای کوچک و متوسط اتخاذ شود، تاثیر رویکرد ریسکپذیر، نوآورانه و عملگرای این قبیل شرکتها را بر تحقق اهداف موردانتظارشان از حضور در بازار بینالملل افزایش میدهد.
کاربست نتایج این پژوهش در سیاستگذاری تجاری در سطح ملی بیش از هر سطح دیگری است. بهعبارت دیگر، این پژوهش و یافتههایش توجه سیاستگذار را از متن و محتوای سیاستهای حمایتگرایانه به بستری برای جاریسازی اثربخشتر این سیاستها فرا میخواند؛ بهویژه آنکه با تمرکز بر گرایش کارآفرینانه که قابلیتی بنیادین برای کسبوکارهای کوچک و متوسط است، دامنه کاربست پژوهش را به ارتقای قابلیتهای استراتژیک اینگونه کسبوکارها گسترش میدهد.
مرجعشناسی مقاله:
Entreprenuerial Orientation and SMEs’ Performance in International Markets: Do Governmnet Support Initiatives Really Matter?. Journal of Entreprenuership in Emerging Economies, 2025, forthcoming. https://doi.org/10.1108/JEEE-12-2024-0590 [Pdf | Journal Website]