تقریباً همه سازمانها و بنگاههای تجاری و غیرتجاری بزرگ یا کوچک به نحوی از خدمات مشاوره مدیریت استفاده میکنند. ممکن است مدیران یک شرکت اعتقادی به بهکارگیری مشاوران نداشته باشند و برایشان مبهم باشد که چرا به مشاوره مدیریت نیاز داریم، اما صبحشان را با مطالعه تحلیلهای اقتصادی و مقالات مرتبط با وضعیت صنعت شروع میکنند، در میانه روز با همصنفیهایشان گپ و گفت میکنند و عصرها هم در کلاسها و دورههای آموزشی مدیریتی شرکت میکنند. واقعیت این است که تحلیلهای اقتصادی و مقالات نشریات تخصصی یا به طور مستقیم خروجی کار مشاوران است یا توسط نویسندگانی آماده شده است که به طور بالقوه میتوانند نقش مشاور را ایفا کنند. گپ و گفت با همصنفیها نوع دیگری از مشاوره گرفتن است. به علاوه اینکه ممکن است سایر همکاران و همصنفیها به طور مستقیم از مشاوران مدیریت کمک گرفته باشند و نقطهنظراتشان متأثر از دیدگاههای مشاورانشان باشد. و در نهایت اینکه تدریس و مشاوره ارتباط نزدیکی با هم دارند و اغلب مشاوران مدیریت، ساعتهایی از زمانشان را به تدریس و تشریح تجاربشان اختصاص میدهند.
در نتیجه، همه سازمانها به شکل مستقیم یا غیرمستقیم از خدمات مشاوره مدیریت بهره میگیرند، اگرچه همه این مشاورهها بینقص، اثربخش و ارزشآفرین نیستند. فارغ از دلایل اثربخشی خدمات مشاوره، این پرسش در میان فعالان حرفهای صنعت و مدیران اجرایی اهمیت دارد که چرا به مشاوره مدیریت نیاز داریم؟ به عبارت دیگر چه لزومی دارد که در کسبوکار و حرفهمان از شخص یا سازمانی استفاده کنیم که به ارائه خدمات مشاوره مدیریت میپردازد. اگر قصد داشته باشم بر حسب تجربیاتم از بیش از یک دهه کار در صنعت مشاوره مدیریت به چنین سئوالی پاسخ مفید و مختصری بدهم، به پنج عامل ذیل اشاره میکنم:
نگاه بیرونی
یکی از بهترین روشهای حل مسئله در هنگام مواجهه با مسائل به ظاهر لاینحل، فاصله گرفتن از مسئله و تلاش برای اندیشیدن به صورت مسئله خارج از چارچوبهاست. حل بسیاری از مسائل اجتماعی نیازمند تفکر خارج از چارچوب است؛ زیرا غالباً وقتی در بطن یک مسئله با ماهیت اجتماعی قرار داریم، تعریف درستی حتی از صورتمسئله هم نداریم و گاه با تغییری هرچند کوچک در صورتمسئله، به راهحلهای کارآمدی دست پیدا میکنیم. مشاوران مدیریتی چنین نقشی را برای سازمانها ایفا میکنند و بهرهگیری از نگاه بیرونی آنها در پرداختن به مسائل سازمانی میتواند یکی از مهمترین دلایل بهکارگیریشان باشد. از تجاربم به یاد دارم که بارها بنا به درخواست سازمانها برای حل مسئلهای در جایگاه مشاور قرار گرفتهام و سپس همین نگاه بیرونی به من و سازمان کمک کرده تا به تعریف متفاوتی از مسئله برسیم. نتیجه برخی اوقات شگفتآور است، زیرا نگاه بیرونی صورتمسئله متفاوتی را نشان میدهد که با برداشتهای قبلی سازمان همخوانی ندارد و نادیده گرفتن آن سبب بروز چالش برای سازمان شده است.
مهارت تحلیل
اغلب مدیران در جستوجوی مشاورانی هستند که تخصص و تجربه عمیقی در زمینه فعالیت سازمان و صنعت آن داشته باشند. تعبیر مشاور مو سپید کرده ناشی از همین نگاه به مشاوران مدیریت است، اما واقعیت چیز دیگری است! اگر تجربهای از تعامل و ارتباط با شرکتهای مشاوره مدیریت بینالمللی داشته باشید، متوجه میشوید که فاکتور سن اهمیت چندانی ندارد و جوانان و به ویژه اشخاصی که به تازگی فارغالتحصیل شدهاند، سهم قابل توجهی از مشاوران را در شرکتهای بینالمللی به خود اختصاص میدهند. در واقع، مشاور خوب الزاماً از تجربه عمیق در صنعت برخوردار نیست، اما قابلیتهای فراوانی در تحلیلگری دارد. مهارت تحلیلگری یکی از مهمترین مزیتهای مشاوران مدیریت نسبت به مدیران باتجربه است و یکی از دلایلی که مدیران را به استفاده از مشاوران مدیریت ترغیب میکند، مهارت تحلیل مشاور است. سازمانهای موفق مشاوران خبره در قابلیت تحلیلگری را استخدام میکنند و دادهها و اطلاعات مربوط به صنعت را در اختیارشان میگذارند تا با بهرهگیری از مهارت تحلیل مشاوران، بتوانند صورتمسئلههای خود را به شکل اثربخشتر و کارآمدتری حل کنند. ترکیب تجربه و بینش مدیران و مهارت تحلیل مشاوران یک معجون بسیار قدرتمند است!
توسعه سیستم
یکی از دلایلی که بهکارگیری مشاوران را پراهمیت میسازد، توسعه سیستم است. برای آنکه توضیح شفافتری بدهم، باید تعریفی از سیستم ارائه کنم. سازمانها از انبوهی از سیستمها استفاده میکنند: استراتژیها، طرحهای توجیهی، برنامههای بازاریابی، نظام ارزیابی عملکرد، فرایندهای جذب و استخدام، آموزش، سیستم مدیریت پروژه، آئیننامههای ترفیع و پاداش، ساختار سازمانی و نظایر اینها تنها بخشی از سیستمهای مورد استفاده در سازمانها هستند و یکی از قابلیتهای مشاوران مدیریت طراحی، راهاندازی و توسعه چنین سیستمهایی است. سازمانها میتوانند این سیستمها را توسط نیروهای خودشان شکل دهند، اما مزیت استفاده از مشاوران مدیریت برای توسعه چنین سیستمهایی در ذات کار مشاوره است: مشاوران نقش راهاندازی سیستمها را برای سازمانها و صنایع مختلفی بازی کردهاند و در اثر تکرار این اقدام در سازمانها و صنایع مختلف، از دانش و تجربه انباشتی قابل توجهی درباره نقاط قوت و ضعف و نحوه مقابله با چالشهای توسعه سیستم برخوردارند. در نتیجه استفاده از مشاور به معنای استفاده از دامنه وسیعی از تجارب است.
انتقال دانش
تقریباً در تمامی پروژههایی که به عنوان مشاور در آنها ایفای نقش کردهام، سهمی را برای آموزش و انتقال دانش هم در نظر گرفتهام و معتقدم مشاوره بدون انتقال دانش، به نتیجه اثربخشی منجر نمیشود. معمولاً اگر کارفرما از اشتیاق و روحیه یادگیری برخوردار باشد، پروژه مشاوره به بستری مناسب برای انتقال دانش مدیریتی مبدل میشود و این انتقال دانش، احتمال تحقق اهداف موردانتظار از پروژه را نیز افزایش میدهد. این مسئله حتی اهمیت بهکارگیری مشاوران جوان را هم افزایش میدهد. مشاوران جوان معمولاً به دانش روز مجهزتر هستند و از رویکردها، الگوها و ابزارهای جدیدتر بهره میگیرند. در نتیجه، سهم انتقال دانش در میان این دسته از مشاوران مدیریت پررنگتر است.
تصمیم سازی
در نوشتههای قبلیام تاکید کردهام که مهمترین نقش مشاوران مدیریت تصمیمسازی است و مشاوران باید با بهرهگیری از ابزارها و تکنیکهای مدیریتی گزینههای تصمیم را برای تصمیمگیری در اختیار مدیران قرار دهند. تصمیمسازی یکی از مهمترین دلایلیست که مدیران را مجاب به استفاده از مشاوران مدیریت میکند. شفاف شدن گزینهها از میان غبارِ انبوهِ مسائل و دادهها در سازمان و تشریح پیامدهای انتخاب هر گزینه برای هر سازمانی، چه تجاری و چه غیرتجاری و خواه کوچک یا بزرگ بسیار ارزشمند است و هیچکس نمیتواند اهمیت این کار را زیر سئوال ببرد. در این میان، آنچه مدیران باید از آن اجتناب کنند، سوق دادن مشاوران به مرحله تصمیمگیری است. مرز کاملا مشخصی میان تصمیمسازی و تصمیمگیری وجود دارد و لازم است نقش مشاور در تصمیمسازی و نقش مدیر در تصمیمگیری را بدون آنکه تلفیقی میان این نقشها پدید آید، به رسمیت بشناسیم.
چرا به مشاوره مدیریت نیاز داریم؟! شکی نیست که چه بر حسب این دلایل و چه بر حسب هر دلیل دیگری، استفاده از مشاوران مدیریت یک ضرورت برای سازمانها و کسبوکارهای امروزی است و مدیرانی که بر حسب این ضرورت، از ظرفیت مشاوران مدیریت استفاده میکنند، به آزمون و خطاهای بیتاثیر کمتری نیاز دارند.