مدرسه مشاوره مدیریت: نقش بی‌بدیل تمرکز در توانمندسازی

یکی از صورت‌مسئله‌های مشاوران مدیریت (در هر حوزه‌ای از فعالیت مشاوره)، حوزه تمرکز آنها از حیث صنعت است. این صورت‌مسئله را با واژه «تمرکز» مورد اشاره قرار می‌دهم، چون اساساً معتقدم یک مشاور مدیریت حرفه‌ای همان‌طور که باید حیطه تخصصی فعالیت خودش را مشخص کند، لازم است درباره صنعتی که در آن به ارائه خدمات مشاوره‌ای می‌پردازد هم انتخاب‌های شفاف و روشنی داشته باشد. این نکته بسیار کلیدی است؛ و متاسفانه بسیار بغرنج! زیرا صنعت مشاوره مدیریت در ایران چندان قائل به این «تمرکز» نیست و همین هم اثربخشی پروژه‌های مشاوره مدیریت را به شدت کاهش داده و توصیه‌های مشاوران را به تعدادی گزاره بی‌اثر و کلی مبدل کرده است.

اما چرا این تمرکز یک مسئله کلیدی است؟ پاسخ در تفاوت و تنوع دینامیک‌های صنعتی است. مشاوران برای حل مسائل سازمانی به فهم این دینامیک‌ها نیازمندند. برای مثال، چطور می‌شود بدون درکی از شیوه‌های اجرای پروژه (Execution Strategy) در صنایع عمرانی، برای شرکت‌های این صنعت تجویزهای استراتژیک داشت؟ و اگر در شیوه‌های اجرای پروژه متخصص باشیم، آیا این تخصص به ما در فهم موضوع GMP در صنعت دارو و تبعات و رهاوردهایش برای تعیین استراتژی رشد، برنامه تحقیق و توسعه محصولات جدید، طرح‌ریزی شبکه پخش و یا هر مسئله مدیریتی دیگری کمک می‌کند؟ پاسخ قطعاً خیر است. مشاوران مدیریت حرفه‌ای باید در یک یا تعدادی صنعت خبره باشند و دانشی فراتر از مسائل سطحی را کسب کرده باشند تا قادر به حل مسئله شوند.

این توصیه یک محدودیت نیست، بلکه یک قابلیت «توانمندساز» است. مشاوری که در صنعت فولاد خبره باشد، توانمندی‌های بیشتری برای حل مسئله به شیوه‌ای نوآورانه مختص به صنعت فولاد را کسب خواهد کرد. این توانمندی ماهیت زاینده و پاینده دارد، و اتفاقاً بیش از آنکه فرصت‌های کسب درآمد مشاور را محدود کند، پنجره‌های جدید و فرصت‌های غیرقابل‌تصوری را برای او می‌گشاید که ناشی از همان توانمندی خاص اوست. البته این را هم باید اضافه کنم که «تمرکز» به‌معنای فعالیت در یک رشته صنعت نیست. به‌جای آنکه از این واژه به قالب صنعت تعبیر داشته باشیم، باید آن را به شکل زنجیره‌های ارزش و مدل‌های عملیاتی تعریف کنیم. با این نگاه یک مشاور مدیریت حرفه‌ای می‌تواند دامنه فعالیت خودش را در صنایعی که با منابع طبیعی عجین هستند تعریف کند و در حوزه‌های انرژی، معدن و کشاورزی فعالیت داشته باشد. هر سه این حوزه‌ها در بخشی از مدل عملیاتی و قابلیت‌های سطح زیرین استراتژیک با هم مشابهت دارند. تعریف دامنه فعالیت از بخش بالادستی انرژی تا میان‌دستی آن، پتروشیمی، و نهایتاً لایه‌های پایین‌دستی صنایع شیمیایی نوع دیگری از این حرفه‌ای گرایی‌ست. مشاوری که دست به چنین انتخابی بزند، دانش عمیقی در طول یک زنجیره ارزش گسترده کسب می‌کند و توصیه‌هایش از حالت شعاری فاصله می‌گیرند.