الگوی ساختاری در اتحادهای استراتژیک بین‌المللی

شکل گیری اتحادهای استراتژیک میان دو یا چند شرکت، نیازمند پاسخ به سه سئوال کلیدی و بنیادین است: (۱) What یا چیستی، (۲) Who یا کیستی و، (۳) How یا چگونگی. پرسش اول یا چیستی متمرکز بر اهداف مورد انتظار از شکل‌گیری اتحاد، محرکه‌های شکل‌گیری اتحاد، چشم‌انداز فعالیت اتحاد و دیگر مسائل مشابه است. پرسش دوم یا کیستی، به مسائلی از قبیل معیارهای گزینش شرکا، فرایند مذاکره و انتخاب شرکا و مدیریت مسائل شرکا از قبیل ورود و خروج و ارتباطات شرکا می‌پردازد. بیشتر پژوهش‌هایی که در زمینه اتحادهای استراتژیک منتشر شده‌اند، به این دو پرسش پرداخته‌اند و تلاش کرده‌اند تا چیستی و کیستی اتحادهای استراتژیک را با آمار و ارقام و داده‌ها مورد تجزیه و تحلیل قرار بدهند. بخش سخت کار، پرسش سوم یا چگونگی است که کمتر مورد توجه محققان قرار گرفته است و پیشینه تحقیقاتی منسجم و نظام‌یافته‌ای هم ندارد. پرسش چگونگی به همه مسائلی می‌پردازد که در سازماندهی و طراحی ساختار سازمانی اتحادهای استراتژیک پدید می‌آیند. ساختارهای ناکارآمد و آشفتگی‌های سازمانی یکی از دلایل اصلی عدم‌موفقیت اتحادهای استراتژیک بین‌المللی مانند اتحاد فولکس‌واگن و سوزوکی به شمار می‌آیند. بنابراین، توجه به مسئله طراحی ساختار و تعیین عواملی که در انتخاب الگوی ساختاری اتحادها (خواه اتحادهای استراتژیک بین‌المللی و خواه غیربین‌المللی) موثرند، اهمیت فراوانی هم در عرصه علمی و هم در میدان عمل دارد.

در یکی از پژوهش‌هایم با عنوان فراتحلیل عوامل موثر بر انتخاب الگوی کلان ساختاری در اتحادهای استراتژیک که اخیرا در پژوهشنامه مدیریت اجرایی (۱۳۹۷، دوره ۱۰، شماره ۱۹) منتشر شده است، از تکنیک فراتحلیل برای استخراج فهرستی از عوامل موثر بر انتخاب الگوی ساختاری اتحادها استفاده کرده‌ام. اتحادهای استراتژیک به شکل‌های گوناگونی سازماندهی می‌شوند، اما در سطح کلان می‌توان انواع اتحادهای استراتژیک را ذیل یکی از دو الگوی ساختاری قراردادمحور یا اعتمادمحور طبقه‌بندی نمود. اتحادهای قراردادمحور بر اساس انعقاد قراردادهای رسمی، رویه‌ها و تعهدات متقابل، سیستم‌های رسمی نظارت و پاسخگویی و نظام‌های حقوقی سازماندهی می‌شوند؛ درحالی‌که اتحادهای اعتمادمحور از سازوکارهای حاکمیتی مبتنی بر کنترل‌های اجتماعی، روابط و تعاملات اجتماعی، هنجارهای مشترک و کنترل‌های غیررسمی برای سازماندهی بهره می‌گیرند. در نتیجه، ساختار سازمانی اتحادها بر حسب اینکه کدام الگوی کلان را در پیش می‌گیرند، از همدیگر تفکیک می‌شوند. البته باید این را در نظر داشت که این طبقه‌بندی کلان ممکن است در قالب‌های دیگری از جمله الگوهای سهامی و غیرسهامی نیز صورت پذیرد.

پیشینه تحقیقاتی پاسخ دقیقی به معیارهای انتخاب از میان این دو الگو نمی‌دهد و نتایج کار محققان مختلف فاقد انسجام و همگرایی است، تکنیک فراتحلیل با مرور نظام‌مند نتایج کار محققان مختلف و ترکیب این یافته‌ها با کمک روش‌های آماری خاص، یک جمع‌بندی منسجم و یکپارچه را پیرامون موضوع پژوهش فراهم می‌کند. برای انجام فراتحلیل باید مسئله پژوهش را به دقت تعریف کرد، معیارهایی را برای گزینش مطالعات محققان پیشین تعیین کرد، یافته‌های مطالعات پیشین را کدگذاری کرد، محاسبات کمّی برای محاسبه اندازه اثر و میانگین اثر را برای یافته‌های مطالعات پیشین انجام داد و سپس به ترکیب و تفسیر نتایج حاصله پرداخت.

نتایج فراتحلیل بر روی ۳۸ مطالعه که در پانزده سال اخیر در معتبرترین نشریات مدیریتی بر حسب معیار ضریب تاثیر تامسون‌رویترز به چاپ رسیده‌اند، مجموعه متغیرهای موثر در انتخاب الگوی ساختاری برای اتحادهای استراتژیک را در قالب ۵C ذیل طبقه‌بندی می‌کند:

متغیرهای کلیدی (Criticals): حفاظت حقوقی (ساختار با کدام سازوکارهای حقوقی از اهداف اتحاد محافظت می‌کند؟)، فرصت‌طلبی (چگونه می‌توانیم فرصت‌طلبی شرکا را از طریق سازوکارهای ساختاری محدود کنیم؟)، کنترل رسمی (به کدام سیستم‌های رسمی برای نظارت و کنترل نیاز داریم؟)، نظام حقوقی (نظام حقوقی حاکم بر فضای کسب‌وکار چه الزاماتی را برای ساختار اتحاد ایجاد می‌کند؟)، اعتماد (اعتماد میان طرفین اتحاد چگونه شکل می‌گیرد و تقویت می‌شود؟)

متغیرهای بستر (Context): عدم قطعیت محیطی، ابهام محیطی، فاصله فرهنگی، الزامات هماهنگی (این متغیرها برآمده از بستر شکل‌گیری اتحادهای استراتژیک هستند)

متغیرهای محتوایی رابطه (Content): تداوم رابطه، کنترل غیررسمی، وابستگی به شریک، تعهد، اعتبار و نقش مرزگستری (این متغیرها رابطه میان شرکا را تعریف می‌کنند)

متغیرهای شرایط رابطه (Conditions): پیچیدگی قراردادی، هنجارهای رابطه، عدم تقارن اطلاعاتی، تمایل به انعقاد قرارداد، تفاوت ابعاد سازمانی شرکا، رسمیت و سازوکارهای حاکمیتی مشترک (این متغیرها در سطح خُرد بر رابطه میان شرکا حاکم هستند)

متغیرهای خصیصه (Characteristics): تمایز دارایی و روابط پیشین (این متغیرها از جنس خصیصه‌های شرکا هستند)

هنگامی‌که قرار است درباره ساختار و طراحی سازمان اتحادهای استراتژیک تصمیم بگیریم، قالب ۵C می‌تواند راهنمای عمل مناسبی برای جلب تمرکز و توجه ما به ابعاد مهم ساختاری باشد و مدیران اتحادها را وادار کند تا پاسخ‌هایی برای هریک از این متغیرها داشته باشند و برحسب جمع‌بندی و کنارهم‌گذاشتن پاسخ‌های‌شان، به طراحی ساختار اتحاد بپردازند. این متغیرها هم برای اتحادهای داخلی و هم برای اتحادهای بین‌المللی معنی‌دار و کاربردی‌اند. این نکته را نباید از نظر دور داشت که طراحی ساختار مفهومی پیچیده است و این پیچیدگی به ویژه زمانی که صحبت از یک سازمان شکل‌گرفته از همکاری دو یا چند سازمان است، به شدت افزایش پیدا می‌کند. در نتیجه، اگر خاستگاه ملیتی شرکا متفاوت باشد، حجم پیچیدگی طراحی و انتخاب الگوی ساختاری اتحادها در بالاترین حد قابل‌تصور خواهد بود.

البته همه این عوامل به یک اندازه اهمیت ندارند و می‌توان آنها را بر حسب میزان تاثیرگذاری‌شان در سه دسته شدت تاثیر زیاد، متوسط و کم هم طبقه‌بندی نمود. درصورتی‌که می‌خواهید شدت تاثیر هرکدام از عوامل را بدانید، به موضوع ساختار اتحادهای استراتژیک علاقه‌مند هستید، یا با چالش‌ها و تصمیم‌گیری‌های مربوط به اتحادها در کسب‌وکارتان روبه‌رو هستید، مطالعه این مقاله پژوهشی می‌تواند برای‌تان مفید باشد.

مرجع‌شناسی مقاله:

جلالی، سید حسین.، حسنقلی‌پور، طهمورث.، حیدری، علی. و اعرابی، سید محمد. (۱۳۹۷). فراتحلیل عوامل موثر بر انتخاب الگوی کلان ساختاری در اتحادهای استراتژیک. پژوهشنامه مدیریت اجرایی، دوره ۱۰، شماره ۱۹، صفحات ۸۹ تا ۱۱۹ [سایت نشریه | دریافت فایل مقاله]

 

6 دیدگاه On الگوی ساختاری در اتحادهای استراتژیک بین‌المللی

نظرات غیر فعال است