دیل کارنگی در بخشی از کتاب مشهورش با عنوان آئین زندگی به هنر تبدیل روزهای ناگوار و اتفاقات ناخواستنی به نتایج خوشایند و مطلوب اشاره میکند و تعبیر “تهیه شربت لیموی گوارا از لیموهای ترش” را بهکار میگیرد. اگر منصفانه به شرایط فعلی جامعهمان نگاه کنیم و توزیع نرمال افراد جامعه را [به جای توجه به نمونههای استثنایی] در نظر بگیریم، متوجه میشویم که همه ما کم و بیش تعداد مشابهی از این لیموهای ترش را در اختیار داریم. اما عاملی که سبب میشود در شرایط یکسان نسبت به همدیگر به دستاوردهای متفاوتی برسیم، نوع نگاهمان و اقدام در راستای نگاهمان یا عمل گرایی است.
صحبت از تغییر نگاه ساده است، اما عملیاتی کردنش دشوار است. اکثر اشخاص ترجیح میدهند مجلات حوزه روانشناسی مثبت را مطالعه کنند یا در همایشهایی که تبلیغشان در سراسر شهر پراکنده است، شرکت کنند و مدت کوتاهی با تفکر درباره ایدهآلهایشان احساس خوبی داشته باشند، اما حاضر نیستند این احساس خوب را در زندگی واقعی و در مواجهه با مشکلات جاری کنند. مطالعه این مجلات و شرکت در این همایشها گام خوبی است، اما بدون عمل گرایی هیچ نتیجهای به دنبال ندارد و حتی ممکن است روی برخی از مخاطبان اثر نامطلوبی داشته باشد. چند سال پیش که موج کتاب و فیلم ” راز ” تازه و تند بود، مخالف تفسیر رایج از این پدیده بودم. نوعی از ایدهآلگرایی که در تفسیر کتاب و فیلم راز ترویج میشد، بدون توجه و تاکید بر عمل گرایی بی تاثیر است و در بلندمدت نوعی احساس بیتفاوتی را هم در زندگی مخاطبش ایجاد میکند.
البته شرایط عمومی جامعه هم چندان بی تقصیر نیست. در گذر زمان پنداشت عمومی مبنی بر بی فایده بودن تلاش [از نوع تلاش مثبت و در هر زمینه اقتصادی، فرهنگی یا اجتماعی] در جامعه شکل گرفته است. دلایل متعددی در شکلگیری این پنداشت عمومی تاثیرگذارند؛ اما فارغ از این دلیلها، چنین پنداشتی هم در سطح فردی و هم در سطح اجتماعی بسیار خطرناک است. بسیاری از افراد جامعه به دلیل همین پنداشت عمومی در مواجهه با لیمو ترشهایشان دچار انفعال میشوند و خود را با بی فایده بودن اقدام برای تغییر وضع موجود توجیه میکنند. حتی با فرض بی فایده بودن تلاشهایمان، باید به خاطر داشته باشیم ذات زندگی در حرکت است. اگر در حرکت شکست بخوریم، احتمالا چیزهای بیشتری را نسبت به زمان رخوت یاد گرفتهایم و دامنه تجربههایمان گستردهتر شده است. به علاوه، چند سال یا چند دهه بعد خودمان را برای انفعال و دنبال نکردن ایدههایمان سرزنش نخواهیم کرد. نقطه شروع چنین حرکتی پذیرش دشواریها و مشکلات مسیر است و شاید بد نباشد مضمون گفته نیچه را برای پذیرش و استقبال کردن از مشکلات در یاد داشته باشیم:
آنچه مرا نکشد، نیرومندترم میسازد. این را در مدرسه جنگ زندگی آموختهام.
به شخصه تصور میکنم زندگی فرصتی برای دلخوشی نسبت به کمیت داشتههایمان نیست، وابستگی به داشتهها زندگیهایمان را پر از نگرانی و تشویش کرده است و شاید به همین دلیل است که خودمان را برای رخوت توجیه میکنیم و از ترس کاهش کمیت داشتههایمان حرکتی نداریم، یا خودمان را محدود به قالبهای عرفی متداول از زندگی خوب کردهایم و برای مثال سالهای طولانی از عمرمان را برای خرید خانه پیشفروش میکنیم، بدون اینکه در تمام این سالها فرصتی برای حس جریان زندگی به خود بدهیم. [همین مسئله را میتوانید به حرکتهای بزرگتر و عمل گرایی در سطوح اجتماعی، فرهنگی یا سیاسی هم تسری بدهید.]
من در برابر کمیت داشتهها به کیفیت تجربهها اعتقاد دارم. کیفیت تجربههایی که در زندگی کسب میکنیم اغلب ارزش بیشتری از کمیت داشتههایمان دارد و هر چه مدت زمان بیشتری زندگی کرده باشیم، ارزش این تجربهها را بیشتر درک میکنیم. متاسفانه درک کیفیت تجربهها به اندازه شمردن کمیت داشتهها آسان نیست، اما نتیجه اثربخشتری به همراه دارد. فهم این اثربخشی ساده است؛ کاغذ و مدادی بردارید و تجربههایتان را در پنج سال گذشته یادداشت کنید، یا اگر مثل من خوششانس بودید و هنوز سالنامههای چند سال قبلتان را جایی نگه داشتهاید، آنها را مرور کنید تا ارزش تجربههایتان را درک کنید و درباره هر مورد در فهرست تجربههایتان به این پرسش فکر کنید که اگر چنین تجربهای را در آن مقطع زمانی نداشتید، زندگی امروزتان چه تفاوتهایی داشت.
طبیعی است که اگر دایره موضوعی را از مسئله شخصی به حرکتهای فرهنگی و اجتماعی گسترش دهید، باید کیفیت تجربههای جمعی را هم در نظر داشته باشید. شاید همین تلنگر کوچک برای برخاستن و در آغوش کشیدن عمل گرایی، یا همانطور که دیل کارنگی میگوید، برای “تبدیل لیموهای ترش به لیموناد گوارا” کافی باشد!
1 دیدگاه On عمل گرایی و کیفیت تجربهها: هنر تهیه لیموناد!
پینگ بک: پنج راهکار برای کسب تجربه های بیشتر و بهتر - سید حسین جلالی - روایت من از استراتژی ()
نظرات غیر فعال است