یک جستوجوی کوتاه میتواند شما را به فهرستی از اقدامات لازم برای طراحی و تدوین استراتژی برساند. همه این فهرستها هم بد نیستند و میتوانند کمککننده باشند. با اینحال، میتوان انبوهی از توصیههای غلط یا توصیههای اشتباه با نیت خیرخواهانه را هم در میان این اقدامات یافت که عملاً شما و سازمان را به بیراهه میبرند و راه را برای شکست در استراتژی باز میکنند. بنابر طیف تجربههایم در مشاوره و آموزش استراتژی، لیستی از این توصیهها آماده کردهام و قدری هم با زبان کنایه نوشتهام که نتیجه این توصیهها چیست! پیشنهاد میکنم اگر درصدد تدوین استراتژی هستید یا میخواهید با مشاور استراتژی مذاکره کنید، نگاهی به این لیست بیاندازید.
به ابزارها تکیه کنید
بهجای استفاده از توان ذهنی و اندیشیدن به شیوهای خلاقانه، نقادانه و سیستماتیک، به جستوجوی ماتریسها و ابزارها بپردازید و با وزندهی و محاسبات عددی و رقمی تعدادی متغیر و تکمیل جداولی از قبیل ماتریس SWOT به تدوین استراتژی بپردازید. نتیجه؟ شکست در استراتژی! یک سند حجیم، پر از جدول و ماتریس و نمودار، استراتژیهای بدیهی و بهدردنخور و نهایتاً سطل زبالهای که میتوانید سند برنامهریزی استراتژیک ابزارمحور را بدون عذاب وجدان داخل آن بیاندازید!
روش و متدولوژی را در اولویت قرار دهید
به جای تمرکز روی مفهوم و محتوای استراتژی و مسائل واقعی سازمان، روی متدولوژی و روش تدوین استراتژی متمرکز شوید و از یکی از فرایندهای دقیق و سلسلهوار که در کتابهای از تاریخگذشته اما روی مُد مستند شدهاند و برای هر گام از تدوین استراتژی چیزی در آستین دارند، استفاده کنید. نتیجه؟ شکست در استراتژی! در میانه فرایند تدوین استراتژی یک صورت مسئله شگفتآور و پیشبینی نشده رخ میدهد، اما در کتاب مقدسِ متدولوژی چیزی درباره این مسئله پیدا نمیکنید، پس چشمانتان را روی واقعیتها میبندید و به حرکت در مسیر متدولوژی مقدس ادامه میدهید!
از مدل بومیسازی شده استفاده کنید
بقیه اندیشمندان و استادان و مدیران و مشاوران و خلاصه هر استراتژیستی در ۲۰۰ کشور دیگر دنیا به مغزشان خطور نکرده که مدل بومی خودشان را بسازند، اما شما نگران نباشید، ما برای خودمان مدل بومی داریم. گشتیم و یک اسم اکازیون هم برایش انتخاب کردیم، مدل شلهقلمکار، مدل دکتر جازموریان، مدل کوئیکوین. نتیجه؟ شکست در استراتژی! لحاف چهلتکه، این تکهاش از یک مدل شناختهشده و معتبر جهانی و آن یکی تکه از مدلی دیگر. چفت و بست اجزای مدل هم لازم ندارد چون متا مدل است. واژههایش را هم کمی پس و پیش میکنیم که بقیه نفهمند، اینجا بومیسازی نان دارد و آب!
به دقت مرز میان فاز تدوین و اجرا را مشخص کنید
وقت زیادی صرف کنید و به دقت مرز تدوین استراتژی را از اجرای آن جدا کنید تا حیطه مسئولیتهای تدوینکنندگان استراتژی از مجریان جدا شود. نتیجه؟ شکست در استراتژی! در راهروهای سازمان همیشه میشود دو نوع بهانهجویی را شنید: “استراتژیهای خوبی داشتیم اما آنها متعهد نبودند” و “این استراتژیها عملی نیستند”، اولی از تدوینکنندگان هوشمند استراتژی در اتاقهای دربسته و دومی از مجریان همهچیزدان و همه کاربلد!
یک دفتر استراتژی در سازمان ایجاد کنید
یک میز بزرگ، صندلی شیک، کتابخانهای که چندین ردیف کتاب با عناوینی شبیه به استراتژی بازاریابی، استراتژی در بازار خوب، استراتژی در بحران و جاریسازی استراتژی داشته باشد. یک کامپیوتر، یک ردیف مبل چرمی، جارختی، لوازم پذیرایی و البته یک مدیر که فرقی نمیکند در چه چیزی متخصص است. نتیجه؟ شکست در استراتژی! شکلگیری یک نقطه سمی در سازمان که مسئول تدوین استراتژی است و هروقت مشکلی پیش میآید تقصیر را به گردن واحدهای دیگر میاندازد و اگر همین امروز عذرش را بخواهید، سه سال بعد مصاحبه میکند و میگوید من نقشههای بزرگی برای آن شرکت داشتم، اما آنها حرفهایم را نمیفهمیدند!
از کارت امتیازی متوازن برای اجرای استراتژی استفاده کنید
بله، واقعاً چه چیزی بهتر از کارت امتیازی متوازن برای هر شرکتی با هر اندازهای در هر صنعتی در هر نقطه از عالم؟ شاخصهای به دردنخور، کلی عدد و رقم که بیشترشان ساختگیست، هدفگذاریهایی که همیشه با تاخیر مواجهند و جلسات خستهکننده پایش فصلی. نتیجه؟ شکست در استراتژی! فایلهای بیانتهای اکسل، پر از عدد و رقم، و آکنده از تاخیرهای پیدرپیِ ناشی از برآوردهای غلط و بیدقت که فقط برای از سر باز کردن و جلب توجه مدیرعامل و هیئت مدیره در ابتدای سال تنظیم شدهاند!
تفکر استراتژیک را جایگزین برنامهریزی استراتژیک کنید
خب راستش را بخواهید خیالتان راحت، کسی اینجا واقعاً مطالب مینتزبرگ را نخوانده و حتی یکی از کتابهای او را از نزدیک ندیده است. بنابراین یک بلندگو به دستتان بگیرید، مدام اسم مینتزبرگ را ببرید و فریاد بزنید که عصر برنامهریزی استراتژیک به سرآمده و باید تفکر استراتژیک داشت. جای شکرش باقیست که میدان تفکر استراتژیک هم فراخ و بیحساب و کتاب است و میتوانید هرچه دلتان میخواهد به اسم تفکر استراتژیک به خورد سازمانها بدهید. نتیجه؟ شکست در استراتژی! شلمشوربای استراتژی، سردرگمی، و سازمانهایی که بعد از صرف هزینه برای تفکر استراتژیک فقط یک فایل پاورپوینت با جملات قصار از مینتزبرگ گیرشان آمده، حتی گاهی جملات خیالی و منتسب به مینتزبرگ!
داشبورد مدیریتی داشته باشید
این یکی عالیست، حتماً باید داشبورد مدیریتی داشته باشید، عنوان هوشمندی کسبوکار هم خیلی برایش مناسب است. انبوهی از نماگرها و عقربههای سبز و زرد و قرمز روی یک صفحه، درست مثل کابین خلبان. و شما هم کاپیتان هستید، با این داشبورد همه آماده پروازیم. نتیجه؟ شکست در استراتژی! ایجاد یک سرگرمی برای اوقات فراغت مدیر برنامهریزی یا دفتر استراتژی سازمان، یک اسباببازی گرانقیمت و شیک با اسم پرطمطراق هوش تجاری یا هوشمندی کسبوکار!
2 دیدگاه On شکست در استراتژی: یا چگونه استراتژی را نابود کنیم؟!
پینگ بک: لینکهای هفته (۵۲۳) – گزارهها ()
پینگ بک: لینکهای هفته (1) – ریکامندو ()
نظرات غیر فعال است