یکی از پرتکرارترین پرسشها در حیطه تدوین استراتژی مدل و رویکردی است که برای دستیابی به استراتژی مورد استفاده قرار میگیرد و معمولاً عمده منازعات درباره روش تدوین استراتژی بر سر تقابل میان رویکردهای سلسلهمراتبی منطقی و رویکردهای شهودی است. اگر بخواهم درباره این پرسش صراحت داشته باشم، باید این پرسش را یکی از کسالتبارترین و خستهکنندهترین پرسشها بخوانم!
نکته اینجاست که آیا صورتمسئله سازمان ما در مواجهه با موضوع استراتژی از طریق گزینش رویکرد و مدل حل میشود؟ پاسخ اغلب «خیر» است. چالش قریب به اتفاق سازمانها در حیطه استراتژی به «محتوا» باز میگردد. تورق اسناد استراتژیک سازمانهایی که با مدلها و رویکردهای مختلف به تدوین استراتژی پرداختهاند معمولاً یک عارضه را برجسته میکند: «فارغ از اینکه چه مدلی را برگزیدهایم؛ خروجی فاقد هرگونه تصمیمگیری است.»
برای درک این مسئله باید نگاهی دوباره به مفهوم استراتژی داشته باشیم. استراتژی ترکیب سه مولفه است: (۱) تصمیمگیری و انتخاب + (۲) تخصیص منابع + (۳) افق و چشمانداز. خروجی هر مدلی که فاقد یکی از این سه جزء باشد، استراتژی نیست! در نتیجه صورتمسئله سازمانها پیش از آنکه به روش تدوین استراتژی مرتبط باشد، به محتوایی مرتبط است که آن را استراتژی مینامند.
آیا این استدلال نافی انتخاب گزینه بهینه برای تدوین استراتژی است؟ پاسخ باز هم «خیر» است. انبوهی از مدلها و رویکردها برای تدوین استراتژی در دسترس قرار دارند، اما همه این مدلها مناسب نیستند. متغیرهایی مانند مختصات صنعت، شرایط رقابتی، روندهای تکنولوژیک و ماهیت سازمان بهشدت بر انتخاب مدلهای تدوین استراتژی تاثیرگذارند. کتاب استراتژی رسیدن به استراتژی که در سال ۲۰۱۵ طی همکاری دانشکده کسبوکار هاروارد و بیسیجی به چاپ رسیده است، ابزار خوبی برای انتخاب مدل مناسب از میان طیف متنوع و متفاوتی از مدلها و رویکردهای تدوین استراتژی ارائه میدهد؛ بهویژه آنکه این ابزار از تجربه انباشته بیسیجی در ارائه خدمات مشاوره به شرکتهای شناختهشده دنیا نیز بهره میبرد.
با این همه باز هم به سراغ پرسش ابتدایی این یادداشت برگردم: اگر بتوانیم همه مدلها را در دو گروه کلی سلسلهمراتبی منطقی و شهودی قرار دهیم، بلاخره کدام گروه ارجحیت دارند؟ پاسخ این است: هیچکدام! تا زمانیکه تمرکزمان را بهجای محتوا روی چنین پرسشهایی قرار دهیم، فرقی نمیکند که از چه راه و طریقی برای دستیابی به استراتژی بهره بگیریم. منازعههای فُرمی دست آخر ما را به هیچکجا نمیرسانند…