تدوین و طراحی استراتژی! این گزاره پارادوکسیکال یکی از پرتکرارترین عباراتیست که در جلسات سازمانی به گوش میرسد. یک فرایند حسابشده، گام به گام، با خروجیهای مشخص و از پیش تعیینشده و ساختارمند. چیزی شبیه به یک ارکستر سمفونی کلاسیک، یک اپرا، که هر کدام از بخشها و قطعات آن با نهایت دقت طرحریزی شدهاند و همه چیز سر جای خودش قرار گرفته و هر کدام از نوازندهها دقیقاً میدانند باید در چه زمانی، چه نتی را بنوازند. این نگاه، هنوز هم که هنوز است بر استراتژیپردازی در سازمانها (و بهخصوص در ایران) غلبه دارد.
اما شاید بد نباشد نگاهی به آنچه در استراتژیپردازی در عمل رخ میدهد بیاندازیم. فرایند استراتژیپردازی (اگر بشود از لفظ فرایند برای آن استفاده کرد)، در عمل به شکل متفاوتی از آنچه در مدلها و الگوها به تصویر کشیده شده، به پیش میرود:
- استراتژیپردازی یک آغاز مشخص و یک انتهای از پیش تعیینشده ندارد؛
- تعریف ماموریت و چشمانداز در ابتدای استراتژیپردازی کارآمد نیست؛
- تجزیه و تحلیلهای استراتژیک از محیط و رقبا در یک توالی خطی به پیش نمیرود؛
- خروجی استراتژی یک سند کلاسیک نیست؛
در عمل، وقتی سازمانها در مسیر استراتژیپردازی بهمعنای واقعی آن قرار میگیرند (و از تولید سندهای بیمصرف و نمایشی اجتناب میکنند)، وضعیت “خلق” را تجربه میکنند. خلق استراتژی چیزی شبیه به یک دسته جاز است. تا به حال به اجرای دستههای جاز دقت کردهاید؟ شاید “خلق ناب” بهترین توصیف برای اجرای دستههای جاز باشد!
خلق استراتژی گام به گام جلو نمیرود. مکاشفه و پدیدارشدن استراتژی، ممکن است در هر نقطهای از مسیر استراتژیپردازی رخ دهد. بههمین علت است که وقتی سرگذشت شرکتهای موفق را مرور میکنیم، استراتژی این شرکتها از همان نگاه اول یک شاهکار به نظر میرسد.
از این استعاره چه عایدمان میشود؟ خلق استراتژی به بستری برای “خلق” نیاز دارد! سازماندهی، دادهها، فرهنگ، سیستمها و افراد باید همگی با “خلق” متناسب باشند. اجتناب از چسبندگی به مدلها، تسهیل دیالوگ، تمرکز روی تصمیمها و انتخابها، متصور نبودن نقطه پایان برای فرایند خلق، و تفکر خارج از قاعده همه از اصول بنیادینیاند که برای خلق استراتژی، و راه انداختن دسته جازِ سازمانیمان به آنها نیازمندیم!