بلاخره بحثها پیرامون سازوکار اسنپبک با بررسی قطعنامه پیشنهادی کرهجنوبی در شورای امنیت سازمان ملل به ایستگاه پایانی رسید و همانطور که انتظار میرفت، این قطعنامه با رای منفی تعداد قابلملاحظهای از ۱۵ عضو فعلی شورای امنیت سازمان ملل رد، و به تبع آن بازگشت تحریمهای بینالمللی ایران در دستور کار جامعه جهانی قرار گرفت. این خبر تلخ، درسآموختههای قابلتوجهی برای استراتژیستها (چه در عرصه ملی، و چه در سطح کسبوکار یا حتی شخصی) دارد و میخواهم در این یادداشت کوتاه به یکی از این درسآموختهها اشاره کنم. مفهومی که با عنوان «تله استراتژیک» از آن یاد میکنم و اغلب ما در کودکی، در حین بازیهای کودکانهمان (ازجمله در بازی ساده دوز) درگیر آن شدهایم!
سازوکار اسنپبک (یا همان مکانیسم ماشه) منطق سادهای دارد و از ابتدا برای کنترل تعهدات ایران بهعنوان یکی از طرفین توافق برجام پیشبینی شده بود. با خروج ایالاتمتحده از برجام در دور نخست ریاست جمهوری ترامپ، امریکا امکان استفاده از این سازوکار را از دست داده بود و صرفاً پنج کشور انگلستان، فرانسه، آلمان، چین و روسیه میتوانستند در طول دوره زمانی موثر برجام از این سازوکار برای برگرداندن تحریمهای بینالمللی علیه ایران استفاده کنند. از همان ابتدا هم بدیهی بود که شرایط منطقه و اقتضائات ژئوپلتیک عملاً چین و روسیه را از شمار پنج کشوری که امکان استفاده از این سازوکار را دارند، خارج میکند و درنهایت این سازوکار وابسته به تصمیم سه کشور اروپایی خواهد بود.
علیرغم مذاکرات متعدد، در نهایت سه کشور اروپایی در تصمیم هماهنگشده با ایالاتمتحده سازوکار اسنپبک را فعال کردند و از طریق ارائه قطعنامهای به صحن شورای امنیت (بهواسطه رئیس دورهای شورای امنیت در حال حاضر: کرهجنوبی)، آن را به جریان انداختند. بدینترتیب درصورتیکه قطعنامه جدیدی در شورای امنیت به رای گذاشته نشود، تحریمهای بینالمللی علیه ایران بهطور خودکار لازمالاجرا خواهند شد. فارغ از پیامدهای این سازوکار برای ایران، تله استراتژیکی که چین و روسیه در آن به دام افتادهاند قابل توجه است. سناریوهای این تله چه هستند؟
الف) چین و روسیه با پایبندی به نظام جهانی به اجرای تحریمهای بینالمللی علیه ایران بپردازند: این دو کشور بهعنوان اعضای دائم شورای امنیت تحریمهای جهانی را اجرایی کنند و مهمترین متحد ضدغربی خود در منطقه خاورمیانه را تنها بگذارند. البته دقت داشته باشید که لفظ متحد ضدغربی بهمعنای متحد اقتصادی یا نظامی نیست و ابعاد ایدئولوژیک تقابل با غرب را دربرمیگیرد. این بزرگترین شکست جبهه ضدغربی از زمان جنگ سرد تا کنون است.
ب) چین و روسیه با زیر سئوال بردن تصمیم شورای امنیت از اجرای تحریمهای بینالمللی علیه ایران سرباز بزنند: این دو کشور با رویآوردن به این سناریو باید قطعنامههای شورای امنیت را که خود از اعضای دائم آن هستند، نقض کنند و ریسک تقابل با سه عضو دائم دیگر شورای امنیت (امریکا، فرانسه و انگلستان) را بپذیرند. در نتیجه این دو کشور با پذیرش قانونشکنی بینالمللی، عملاً بهانهای به جبهه غربی میدهند تا تحریمهای ثانویه را به مرزهای چین و روسیه هم گسترش دهند، آنهم در شرایطی که روسیه همچنان در جبهه اوکراین زمینگیر شده و چین در تلاش است رهبری جهانی را از امریکا بگیرد.
در چنین شرایطی هریک از دو سناریوی الف یا ب، یک تله استراتژیک برای چین و روسیه به شمار میآید و این دو کشور با اتخاذ هرکدام از این سناریوها در موقعیت باخت قرار میگیرند. البته این تله استراتژیک قربانی بزرگ دیگری هم دارد: ایران، که از این پس در شورای امنیت سپر دفاعی قابل ملاحظهای ندارد و چین و روسیه در صورت اتخاذ سناریوی الف، امکان دفاع از ایران را در برابر قطعنامههای جدید نخواهند داشت و در صورت اتخاذ سناریوی ب، مشروعیت خودشان برای استفاده از حق وتو در برابر تصمیمات جدید شورای امنیت را از دست میدهند.
این موقعیت برایتان آشنا نیست؟ در بازی دوز هم گاهی به اصطلاح «دو راهی» میشدیم و با هر انتخابی باز هم بازنده بودیم!
پانوشت: این یادداشت پس از ارائه قطعنامه کرهجنوبی در صحن شورای امنیت و پیش از ارائه قطعنامه بعدی (با هر موضوع و دامنهای) یا برگزاری مجمع عمومی سال ۲۰۲۵ سازمان ملل نگاشته شده است.