همهمان میدانیم که شرایط کنونی فضای کسبوکار کشور تا چه اندازه دشوار و پیچیده شده است. ناآرامی و تنش نظامی بههمراه چالشهای ناشی از تحریم در کنار ناکارآمدیهای داخلی یک دستگاه معادلات پیچیده را ساختهاند که خروجی آن به فشار روی کسبوکارها منجر شده است. سازمانها و بنگاههای اقتصادی به تبع این شرایط در موقعیت «بقا» قرار گرفتهاند و اقداماتی مانند تعدیل نیرو را بهعنوان واکنشهای اضطراری در پیش گرفتهاند. اما آیا این اقدامات و واکنشهای اضطراری به نتایج پایدار میانجامند؟
در یادداشتهای قبلیام حول دانش استراتژی، به این اشاره کردم که «بقا»، «سودآوری» و «رشد» سه مولفهای هستند که «اقدامات استراتژیک» را شکل میدهند، یا لزوم در پیشگرفتن «رویکرد استراتژیک» به مسائل سازمان را پدید میآورند. واکنشهایی مانند تعدیل نیرو یا کاهش سطح فعالیت سازمان، بهجای آنکه اقداماتی از جنس «استراتژیک» باشند؛ مُسکنهایی برای کاهش درد فعلی بهشمار میآیند. این درحالیست که موقعیت «بقا» پاسخی از جنس استراتژیک میطلبد و نادیدهانگاشتن آن صرفاً مسئله را از امروز به روز دیگری منتقل میکند، بیآنکه به اصل وجودی مسئله پاسخ دهد.
سازمانها با تعدیل نیرو تلاش میکنند بخشی از هزینههای سربار خود را کاهش دهند و منابع مالی در اختیارشان را بهشکل بهرهورتری بهکار بگیرند. اما اینگونه اقدامات اضطراری عموماً فاقد بنیانهای استراتژیک هستند و بهموازات کاهش هزینههای سربار، نتایج ناخواستهای مانند برهمخوردن توازن عملیاتی شرکت را هم بههمراه دارند. تعدیل نیرو میتواند سازمان را چابک کند، اما خلاهایی که با تعدیل در مدل عملیاتی شکل میگیرند، دیر یا زود با پیامدهای منفی به سوی سازمان برمیگردند. بههمین دلیل تعدیل نیرو استراتژی مناسبی برای موقعیت فعلی سازمانها و بنگاههای اقتصادی کشور نیست و باید چاره را در بازطراحی سازمان جستوجو کرد.
بازطراحی سازمان با بهینهسازی و بهرهور کردن مدل عملیاتی، فرصتهایی برای چابکسازی ساختار سازمانی و کاهش نیروی انسانی (یا بهرهور کردن پتانسیل موجود نیروی انسانی) فراهم میآورد. این اقدام با سه جزء کلیدی همراه است:
بازاندیشی در استراتژی سازمان (Organization Design Strategy)
بهینهسازی مدل عملیاتی (Operating Model)
بازطراحی ساختار سازمانی (Organizational Structure)
بازطراحی سازمان تنها استراتژی موثر در مواجهه با وضعیت «بقا» یا همان شرایط فعلی فضای کسبوکار کشور است. سازمانها یا باید دست به تعدیل نیروی انسانی بزنند و تبعات مصرف چنین مُسکن خطرناکی را به جان بخرند؛ یا با بازطراحی سازمان پاسخ نویی به شرایط تغییر یافته بدهند. من این را «نُرمال جدید» (new normal) مینامم و معتقدم سازمانها باید برای نرمال جدید فکری بکنند. بههمین دلیل در اغلب سازمانهایی که بهعنوان مشاور یا عضو هیئتمدیره حضور دارم، درصدد پاسخ به نرمال جدید، آنهم از طریق بازطراحی سازمان هستم.
تصور میکنم در ماههای پیشرو باید بیش از پیش برای نرمال جدید آمادگی کسب کنیم و این موضوع به یکی از دستورکارهای اصلی من در پروژههای مشاوره مدیریت مبدل شده است. اگر نرمال جدید به دغدغهای برای سازمان شما هم مبدل شده است، میتوانیم در اینباره همفکری و همکاری داشته باشیم.