عموماً وقتی لفظ برد – برد را میشنویم، تعاملات سیاسی و بینالمللی را به یاد میآوریم. اما این اصطلاح منحصر به دنیای سیاست نیست. به طور کلی تعاملاتی که میان انسانها شکل میگیرد، هنگامی پایدار و پابرجا خواهد بود که بر مبنای انتفاع طرفین و فلسفه برد – برد شکل گرفته باشد. هیچ تعاملی نمیتواند با یک برنده برای مدت طولانی تداوم پیدا کند، مگر آنکه صورت مسئله از ابتدا تعامل نبوده باشد و رابطه دیگری را میان طرفین تعریف کرده باشیم! با وجود مطلوبیت ذاتی روابط برد – برد، طراحی چنین تعاملاتی چندان ساده نیست و معمولاً زیادهخواهیها، مسائل پشت پرده و یا سوتفاهمهای میان طرفین مانع از شکلگیری تعاملات برد – برد میشود. برای آنکه چنین تعاملاتی شکل بدهیم، میتوانیم از الگویی با عنوان الماس برد – برد استفاده کنیم، الگویی که بر مبنای روابط میان شش مولفه شکل گرفته است و کانون تمرکز ما را به سوی تعاملات برد – برد میبرد.
مولفههای الماس برد – برد مشتمل بر ۶ گزینهاند: محیط، ذینفعان، منابع، اطلاعات، منافع و کارکردها. این شش مولفه و برهمکنش میان آنها در طراحی روابط برد – برد حرف اصلی را میزنند. در هر مولفه، باید به پرسشهایی کوتاه، اما مهم پاسخ داد:
محیط: چرا محیط باید منابع و اطلاعات را در اختیار سازمانمان قرار دهد؟ سازمان با تعاملات خود چه منافعی به محیط برمیگرداند و چه کارکردهای مثبتی خواهد داشت؟
ذینفعان: ذینفعان به چه منافع مالی یا غیرمالی علاقه دارند؟ همکاری آنها با سازمان چه کارکردی برایشان خواهد داشت؟ چه منابع یا اطلاعاتی در اختیار داریم که برای ذینفعان ارزشمند است؟
منابع: مهمترین منابع در اختیار سازمان برای طراحی تعاملات برد – برد چیست؟
اطلاعات: سازمان به چه اطلاعات ارزشمندی دسترسی دارد که تعامل با آن را برای دیگر نقشآفرینان جذاب میکند؟
منافع: ایجاد تعاملات برد – برد چه منافع جذاب و انگیزهبخشی به همراه دارد؟
کارکردها: سازمان با تعاملات برد – برد چه کارکردهایی بر عهده خواهد داشت؟
پرسشهایی که حول الگوی الماس برد – برد مورد اشاره قرار گرفتهاند، نقطه شروع مناسبی برای تحریک تفکر استراتژیک درباره طراحی تعاملات برد – برد هستند و میتوانند به عنوان یک ابزار در اجرای پروژههای مشاوره مدیریت در زمینههایی مانند همکاری بین شرکتها یا استراتژی پلتفرمی بهکار گرفته شوند.