چالش های مشاوره مدیریت: کدام مشاوره مدیریت؟!

یکی از پنل‌های ششمین دوره جایزه ملی بزرگمهر که بستری برای معرفی برترین پروژه‌های مشاوره مدیریت ایران است با یک عنوان چالش‌برانگیز همراه بود: چالش های مشاوره مدیریت. در مدتی که بحث و گفت‌وگو در این پنل را مشاهده می‌کردم، یک پرسش کلیدی داشتم که به نظرم بهتر بود موضوع و بحث را با آن آغاز کنیم: کدام مشاوره مدیریت؟!

وقتی می‌خواهیم از چالش‌های یک عمل اجتماعی صحبت کنیم، باید ابتدا به تعریفی از آن عمل اجتماعی و فرایندی که منجر به شکل‌گیری عمل می‌شود بپردازیم. پس صحبت از چالش های مشاوره مدیریت بدون آنکه حد و حدود “مشاوره مدیریت” را تعیین کنیم، بیهوده است. در نتیجه پرسش دومی هم خواهیم داشت: “مشاوره مدیریت چیست؟” و اگر بخواهیم از حرف‌های شعاری رایج اجتناب کنیم، باید این پرسش را این‌گونه بازنویسی کنیم: منظورمان از مشاوره مدیریت در ایران چیست؟

متاسفانه مشکل در پاسخ به همین پرسش است: مشاوره مدیریت در ایران به شکل تولید سندهای رنگارنگ و بی‌حاصل درآمده است؛ فاجعه اصلی جایی رخ می‌دهد که بسیاری از این سندها حاوی محتوا و مفاهیم غلط هستند و بدفهمی‌ها و برداشت‌های نادرست تئوریک تبدیل به کج‌فهمی‌های استراتژیک و تداوم بر این کج‌فهمی‌ها شده است. کافی‌ست نگاهی به نمونه‌های متداول پروژه‌های مشاوره و خروجی آنها بیاندازیم. وقتی مشاور هنوز از حد و حدود مفاهیم سازمانی اطلاعی ندارد و عمق دانش او از مفاهیم محدود به یک مدل است، باید فاتحه سازمانی را که او برایش نسخه اصلاح پیچیده بخوانیم! هنگامی‌که اوج درک مشاور از مفاهیم سازمانی محدود به ابزار است، باید برای سازمان کارفرما گریست! و این دقیقاً همان نقطه‌ای‌ست که تعریف ما از مشاوره مدیریت را تحت تاثیر قرار می‌دهد، صنعت مشاوره مدیریت را بی‌معنا می‌کند، و خودش بزرگ‌ترین چالش مشاوره مدیریت خواهد بود.

به باور من اصلی‌ترین چالش مشاوره مدیریت در ایران این است که مشاوره مدیریت به معنای واقعی و حقیقی‌اش در ایران؛ اگر نگوئیم نایاب است، کمیاب است. با خودمان صادق باشیم: با خواندن طوطی‌وار چند کتاب مدیریتی ترجمه‌شده که در صحت ترجمه‌شان هم تردید است، چگونه به خودمان جرئت می‌دهیم چیزی را به سازمان‌ها توصیه کنیم؟ سازمان خودش فرهنگ است، چطور می‌خواهیم با مدل‌های کهنه این و آن فرهنگِ یک سازمان را اصلاح کنیم؟ مگر فرهنگ چیزی بیرون سازمان است که اصلاحش کنیم و نسخه به‌روزتر و بهتری را جایگزینش کنیم؟!!

از اجرای این همه استاندارد و ایزو و مدل تعالی به غیر از آنکه دیوارهای اتاق مدیران عامل را به تابلوهای متعدد مزین کنیم، چه دستاورد دیگری داشته‌ایم؟ مشاوری که بلد نیست به‌طور موجز و صریح در قالب یک فایل چند اسلایدی خروجی کارش را مستند و تشریح کند، چطور می‌تواند مدعی ارائه مشاوره در حیطه مدیریت دانش باشد؟ وقتی استراتژی را صرفاً در اجرای یک روال فرایندی هدف‌گذاری محدود می‌کنیم، چطور می‌توانیم مشاور استراتژی باشیم؟

بدفهمی‌ها به همین موارد هم محدود نیست. شاید کاریکاتوری‌ترین مدل آن داشتن ژست منتقد پیرامون صنعت مشاوره و بعد اشاره به مفهومی غلط و ناقص باشد: مشاوره به صنعت، مشاوره به اکوسیستم. کدام صنعت و اکوسیستم؟! احیاناً از به‌کاربردن صنعت و اکوسیستم قصد بازاریابی برای سمینارهای پرشمار پیش‌بینی آینده اقتصاد ایران و گرفتن ژست منتقد همه‌چیزدان نداریم؟! به‌کاربردن واژه پیش‌بینی در کنار اقتصاد خود گویای سیاهی این کاریکاتور است!

اگر می‌خواهیم چالش های مشاوره مدیریت را واکاوی کنیم، باید در وهله نخست به سراغ بازتعریف آن برویم. بخش عمده آنچه در صنعت مشاوره مدیریت ایران در حال وقوع است، بازی‌های زبانی میان طرفین درگیر در ماجراست. مشاوران مدیریت (یا بهتر است بگویم زنبورهای بی‌عسل) صرفاً در حال کپی کردن برخی مدل‌ها (به‌خصوص مدل‌های ساده یا مدل‌های مناسب برای بازی زبانی) و تولید سندهای بی‌ربط و بی‌منطق هستند. کارفرما هم نشسته و نظاره می‌کند: یا به دنبال سندی است که الزامات یک ممیزی خاص را فراهم کند و در نتیجه فارغ از محتوا به حجم سند و چک‌لیست ممیزی‌اش اهمیت می‌دهد؛ یا سکوت می‌کند و خروجی‌ای را تحویل می‌گیرد که هیچ‌وقت نه می‌خواهد و نه می‌تواند اجرایش کند.

چرا مشاوره مدیریت به صنعت مبدل نمی‌شود؟ پاسخ همین‌جاست. در دل این فرایند معیوب (علیرغم نیاز شدید) هیچ صنعتی شکل نمی‌گیرد. سازمان‌ها مشکلات واقعی‌شان را پیش مشاور نمی‌آورند، چون می‌دانند کاری از این زنبورهای بی‌عسل برنمی‌آید و اگر یک کلمه هم از دهان‌شان خارج شود، مشاوران با پروپوزال‌های حجیم و واژه‌های پرطمطراق استراتژی و نقشه‌راه و بهینه‌کاوی و اکوسیستم و مدل مرجع و توانمندسازی و هویت سازمانی هجوم می‌آورند و مثل دستفروشانی که می‌خواهند به هر طریق چیزی بفروشند، بازارگرمی می‌کنند.

ما برای درک چالش های مشاوره مدیریت باید چند گام عقب‌تر برویم؛ این چیزی که در حال مشاهده‌اش هستیم، مشاوره مدیریت نیست؛ در نتیجه برشمردن چالش‌هایش هم دردی دوا نمی‌کند. تولید این سندها و سیستم‌های بی‌فایده و شوآف‌های سمیناری چیزی به جز زمینِ سوخته به‌همراه ندارد و در زمینِ بازیِ سوخته، هیچ‌کسی نمی‌تواند حتی بازی کند؛ چه برسد به بُردنِ بازی.