به فاصله کوتاهی پس از انتشار این یادداشت، انتخابات سال ۲۰۲۴ ریاست جمهوری ایالاتمتحده امریکا برگزار خواهد شد و امریکاییها یکی از دو نامزد جمهوریخواه یا دموکرات را به کاخ سفید میفرستند. انتخابات امریکا به سبب دامنه تاثیر و نفوذ این کشور در نظام سیاسی-اقتصادی دنیا از اهمیت فوقالعادهای برخوردار است و همین اهمیت سبب شده تا هر روز تحلیلهای جدیدی درباره کمپینهای تبلیغاتی، روند جذب آرای فدرال و الکترال، و پیروز انتخابات در رسانهها منتشر شود. بسیاری از این تحلیلها متمرکز بر ارائه مدلهایی از وضعیت هر کدام از نامزدها در ایالتهای مختلف و سناریوهای کسب آرای الکترال هستند؛ مسئلهای که این انتخابات را به الگویی مناسب برای ارزیابی مهارت تحلیل کسب و کار، و البته تقویت و پرورش آن مبدل میسازد.
اگرچه این یادداشت را با مقدمهای درباره انتخابات امریکا شروع کردم؛ اما اگر یادداشتهای قبلی از همین سری را مطالعه کرده باشید حتماً متوجه شدهاید که این مقدمه بابِ بحث درباره مهارت تحلیلگری را میگشاید و غرض از ذکر این مثال، نقش و اهمیت مدلسازی است. بهگمانم در میان مولفهها و زیربخشهایی که مفهوم کلان «مهارت تحلیل کسب و کار» را شکل میدهند، «مدل سازی» نقش بسیار کلیدی دارد. انسانها بر اساس فهم خود از محیط پیرامونی به تصمیمگیری میپردازند؛ این «فهم» ناشی از مدلهاییست که هر یک از ما برای تعامل با دنیای پیرامونیمان به کار میگیریم. نمونههای این گزاره بیشمارند: توهم توطئه، تفکر دائیجان ناپلئونی، “کار کار انگلیسیهاست”، “همهش زیر سر خودشونه” نمونههایی از همین مدلها هستند که در زندگی روزمره و تعاملات اجتماعیمان حتماً با آنها مواجهه داشتهایم.
در نتیجه تحلیل هر پدیدهای، خواه در حیطه فضای کسبوکار و خواه در فضای سیاسی، نیازمند رجوع به مدلهاست. یک گام فراتر از رجوع به مدلها، همان اتفاقیست که این روزها در فضای سیاسی امریکا شاهد آن هستیم: مدلسازی. در واقع بدون قابلیت مدلسازی نمیتوانیم برآوردهای مناسبی از رفتار پدیدهها داشته باشیم و سپس، رفتار پدیدهها را به سمت و سوی مطلوب و موردنظر هدایت کنیم. تحلیلگری که قصد اصلاح یک مکانیسم سازمانی را دارد، باید: (۱) ریشههای موثر در آن مکانیسم را شناسایی کند؛ (۲) بتواند تبیین مناسبی از برهمکنش آن ریشهها در قالب یک مدل فراهم آورد؛ و (۳) مدل را با سیاستهای هدایتگرانه مدنظر بازسازی کند.
چگونه میشود این قابلیت را ایجاد یا تقویت کرد؟ پیش از هر چیز باید این نکته را بدانیم که مدلها مختص به بخشی از جامعه نیستند و هر شخصی در هر سن و سال و هر موقعیت اجتماعی برای تصمیمگیری به مدلهای خود مراجعه میکند. کیفیت مدلها، خصیصه «دربرگیرندگی» و تجربیات زیسته عواملی هستند که تمایز میان مدلهای مورد استفاده توسط افراد مختلف را پدید میآورند. به علاوه آنکه تمایزهای مشخصی میان مدلهای ذهنی، مدلهای تشریحی، مدلهای ریاضی، و مدلهای دینامیک وجود دارد که قوت و قدرت زیربنای تصمیمگیری را تحت تاثیر قرار میدهد. با این پیشفرضها سه نکته را در جمعبندی قابلیت مدل سازی عنوان میکنم؛ البته بهنظرم مدل سازی تا آن اندازه کلیدی است که بهتر است بهجای قابلیت از لفظ «فضیلت» برایش استفاده کنیم:
مستند کنید: برداشتهایتان نسبت به پدیدهها را بهطور نظاممند مستند کنید. برای مثال، تصورتان از انتخابات امریکا را مستند کنید و شرح دهید که چرا یکی از نامزدها اقبال بیشتری دارد، چه متغیرهایی انتخاب او را محتملتر میکند، سناریوهای ممکن چیست، و نقاط عطفی که میتواند منجر به تغییر سناریوها شود کداماند. دقت کنید که از عبارت «مستندسازی» استفاده کردم، زیرا مدلهای «ذهنی» برای این هدف ناکارآمدند و باید از مدلهای «تشریحی» بهره جست.
مقایسه کنید: برآوردهایتان را با نتایج واقعی مقایسه کنید. برای مثال، مدل تشریحی خودتان از نرخ ارز را با واقعیتهای بازار مقایسه کنید، چرا برآوردتان با واقعیت فاصله دارد؟ آیا انحراف برآورد شما و واقعیت همیشه از یک روند ثابت پیروی میکند یا دارای نوسان است؟ متغیر یا متغیرهایی هست که در مدل تشریحیتان به آنها توجه نکردهاید؟ آیا از پیشفرضهای ریاضیِ غلط در مدل تشریحیتان استفاده کردهاید؟ (این یک اشتباه مصطلح است، زیرا میخواهیم خودمان را فریب بدهیم که مدلسازیمان یک کار خارقالعاده و منطقی است!).
نقد کنید: نقد مدلها سهل و ممتنع است. ممکن است «مقایسه» را با «نقد» اشتباه بگیرید که این هم یک اتفاق رایج است. نقد منجر به بازسازی و بازتعریف میشود؛ برساختههای و عناصر مدل از نو شکل میگیرند؛ و ممکن است حتی منجر به تغییر پارادایم حاکم بر مدل هم بشوند (بله، درست خواندید: علاوه بر مدلها، بهعنوان تحلیلگر با پارادایمها هم سر و کار داریم!). اگر برداشتهایمان را به درستی مستند کرده باشیم و در فرایند مقایسه خوب عمل کرده باشیم؛ میتوانیم در مرحله «نقد» مدل بهینهتری برای تشریح آن پدیده بسازیم.
دست بهکار شوید؛ تا انتخاب امریکا هنوز دو هفته فرصت برای تمرین مدل سازی مانده است!
یادداشتهای قبلی این سری را مطالعه کنید:
– مهارت تحلیل کسب و کار (۱): پنج نکته ساده، اما مهم
– مهارت تحلیل کسب و کار (۲): از چه منابعی استفاده کنیم؟
– مهارت تحلیل کسب و کار (۳): روی چه مولفههایی متمرکز شویم؟