بررسی مسئله تاثیر صنعت بر ساختار از دیرباز مورد توجه محققان و اندیشمندان مدیریت و استراتژی قرار داشته است و پژوهشهای شناختهشدهای نظیر مطالعات وودوارد (۱۹۶۵)، پرو (۱۹۶۷)، تامپسون (۱۹۶۷) و پویت (۱۹۸۴) از جمله آثار متقدم درباره رابطه صنعت و ساختار است. بهطور کلی، رابطه صنعت و ساختار رابطهای چندوجهی است و نمیتوان بهسادگی درباره ربط و نسبت این دو مولفه حکم قاطعی صادر کرد. در واقع طراحی سازمان و ساختار بدون توجه به مولفههای زمینهای مانند خاستگاه صنعتی، خاستگاه اقتصادی، خاستگاه فرهنگی و یا حتی خاستگاه اجتماعی شبیه رها کردن تیری در تاریکی است. سازمانهایی که از اثربخشی قابلقبولی برخوردارند، از تناسب ساختاری با محیط پیرامونیشان برخوردارند و تاثیر صنعت بر ساختار را پیش از هرگونه تصمیمی درباره پارامترهای ساختاری به خوبی مورد ارزیابی قرار دادهاند.
نتایج مطالعات و نظرات تخصصی اندیشمندان و مشاوران سازمانی حاکی از آن است که برقراری تناسب میان ابعاد ساختاری و اقتضائات صنعتی میتواند پیچیدگیهایی به همراه داشته باشد. اگرچه این پیچیدگیها به ویژه با پیشرفت تکنولوژی و برهمخوردن مرزهای مرسوم صنایع روبه افزایشاند؛ اما هنگامیکه دامنه موضوع ساختار را از سطح ساختار سازمانی شرکتها به سطح ساختار سازمانی اتحادهای استراتژیک گسترش دهیم، پیچیدگیها دوچندان میشوند. بخشی از این پیچیدگی ناشی از ارتباط میان دو یا چند سازمان با پیشینههای صنعتی، اقتصادی، تاریخی و اجتماعی گوناگون است، اما نباید پراکندگی پیشینه نظری پیرامون ساختار اتحادهای استراتژیک و عدم اجماعی که درباره ابعاد و جنبههای این مفهوم وجود دارد را نادیده گرفت.
اگر نگاهی به مجموعه پژوهشهای معدود درباره ساختار سازمانی اتحادها بیاندازید، متوجه خواهید شد که پژوهشگران برای فائق آمدن بر پیچیدگیهای ذاتی ساختار اتحادهای استراتژیک، اغلب دامنه مطالعاتی خود را به اتحادهایی از یک صنعت یا مجموعهای از صنایع همگن محدود ساختهاند و این رویکرد مانع از دستیابی به نتایج مقایسهای میشود. در یکی از پژوهشهایم با عنوان تحلیل نقش خاستگاه صنعت در طراحی و انتخاب ساختار اتحادهای استراتژیک که در نشریه مدیریت بازرگانی (۱۳۹۹، دوره ۱۲، شماره ۴) به چاپ رسیده است، تلاش کردهام تاثیر صنعت بر ساختار در اتحادهای استراتژیک را در مطالعهای با رویکرد موردکاوی در ۶ اتحاد با خاستگاههای صنعتی گوناگون مورد ارزیابی قرار دهم. طبیعتاً برای اینگونه ارزیابیها لازم است، معیارهای مشخصی در دست داشته باشیم و بههمین منظور در این پژوهش از دو معیار مدیریتپذیری در برابر مدیریتناپذیری فرایندها و تفسیرپذیری در برابر تفسیرناپذیری دستاوردها بهره گرفته شده است.
ساختار سازمانی در اتحادهایی که به لحاظ ویژگی و خصیصهها در دوگانه مدیریتپذیری فرایندها و تفسیرپذیری دستاوردها قرار میگیرند، بیش از هر چیز متاثر از مولفه حفاظت حقوقی است. این قبیل اتحادها مبتنی بر شیوهنامههای دقیق فنی، دانش اختصاصی و مالکیت معنوی طرفین هستند و به همین دلیل ساختار آنها باید بازتابی از ویژگیهایی باشد که برای تنظیم تعاملات فیمابین موردنیازند. در نتیجه اولویت اصلی در طراحی و تنظیم ساختار به مولفه حفاظت حقوقی اختصاص مییابد.
ساختار سازمانی در اتحادهایی که در دوگانه مدیریتپذیری فرایندها و تفسیرناپذیری دستاوردها طبقهبندی میشوند، وابسته به هنجارهای اجتماعی است. مدیریتپذیری فرایندها نیاز به تعبیه سازوکارهای رسمی در ساختار را کاهش میدهد، چنین خصیصهای زمینه بروز رفتارهای فرصتطلبانه را کاهش میدهد و تعاملات اجتماعی را به اولویت اصلی در طراحی ساختار مبدل میگرداند.
ساختار سازمانی در اتحادهایی با خصیصه مدیریتناپذیری فرایندها و تفسیرپذیری دستاوردها تحت تاثیر مولفه کنترل رسمی قرار میگیرد. همراه شدن این دو خصیصه اهمیت سازوکارهای رسمی برای کنترل را افزایش میدهد. سازوکارهای کنترلی در چنین شرایطی با تعریف حدود فرایندها و تحکیم و تثبیت رویههای ساختاری که از اجرای صحیح و کارآمد فرایندها پشتیبانی کنند، از تحقق اهداف اتحادهای استراتژیک پشتیبانی میکنند.
در نهایت، اتحادهایی که دوگانه مدیریتناپذیری فرایندها و تفسیرناپذیری دستاوردها را دارند، از حیث ساختاری تحت تاثیر مولفه اعتماد قرار میگیرند. این اتحادها وابسته به ذهنیت متقابل شرکا در رابطه با همدیگر است و پیشینه ارتباط میان شرکا در قالب اعتماد به صلاحیت و اعتماد به درستکاری بر طراحی و تصمیمگیری درباره ساختار سازمانی اتحاد تاثیر میگذارد.
چرا این طبقهبندی و یافتههای حاصل از آن اهمیت دارد؟ به طور معمول در طراحی ساختار به تصمیمگیری درباره مجموعهای از پارامترها میپردازیم، بدون آنکه مشخص کنیم نقطه تمرکز اصلی کجاست. چنین رویکردی در نهایت ما را به طراحی چارت سازمانی و نقش و وظایف هر واحد میرساند، اما نمیتواند ساختار سازمانی را بر مبنای نقطه ثقل سازمان بنا گذارد، امری که در نهایت منجر به ناکارایی سازمان و اتلاف منابع میشود.
مرجعشناسی مقاله:
مختارزاده، نیما. و جلالی، سید حسین. (۱۳۹۹). تحلیل نقش خاستگاه صنعت در طراحی و انتخاب ساختار اتحادهای استراتژیک. فصلنامه مدیریت بازرگانی، دوره ۱۲، شماره ۴، صفحات ۹۳۴ تا ۹۵۵ [سایت نشریه | دریافت مقاله]
1 دیدگاه On خاستگاه صنعتی و ساختار اتحادهای استراتژیک
پینگ بک: لینکهای هفته (۵۲۰) – گزارهها ()
نظرات غیر فعال است